زاد شعر
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
زندگی کردن، تلاشی برای مردن است و مردن اتفاق ساده ای نیست! چند ساعت بعد تنها در بازداشتگاه، تنها با تکه ای کاغذ، چند واژه به هم ریخته را از روابط میان آدم ها آن هم در قالب شعر می نویسم! وقتی نمی توانی حرف بزنی! فرقی با مردن ندارد! وکیلم کمی عصبی به نظر می آمد! فریاد می زد ۶ سال پیش گفتم تمامش کن! این روزها را دیده بودم و تو دست از تئوری مزخرفت برنداشتی... و من نسل در نسل محکوم به مرگ شده بودم و... .