معرفی کتاب زخم آبروی ماست اثر ایرج کریمی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
یک عصر خردادی سال 56 آفتاب رنگ نارنجی دلنشین اش را بر دیوارها و بام های گرم شهر پاشیده بود که از سینما مولن روژ بالاتر از سه راه تخت جمشید در آمدیم و پیاده راه افتادیم سمت سیدخندان. دیدن کپی تازه ی فیلم قدیمی آپاچی و جشن عصرانه ی آفتاب و نوشاک سرد یکجا کار خودش را کرده بود و شور شعر ما را برداشته بود و شروع کرده بودیم در خیابان به خواندن تکه تکه ی هر آنچه از بر داشتیم. از توی کیفی که بر دوش انداخته بودم چند تکه کاغذ درآوردم و گفتم: ایرج جان! این شعرها مال یکی از دوستامه. ببین چه طورند؟ .