سه شنبه های عزیز (3)
خرید این کتاب از کتابفروشیها
لبم را می گزم، بی توجه به او، که با شوهرم به حرف ایستاده، در نیمه باز انباری را به داخل هل می دهم. صدایی شبیه ناله توجهم را جلب می کند، گوش تیز می کنم. صدا از داخل انباری می آید. هنوز چشمانم به تاریک روشن آن عات نکرده که... .