خواهش می کنم ساکت باش
داستان های کارور بیانگر زندگی آشفته و سردرگم انسان امروزی است؛ انسانی که با خود بیگانه است و در منجلابی عمیق فرو رفته است؛ انسانی سرگشته و درمانده که در چنگال تنهایی گرفتار آمده است. هرچند عده ای او را تصویرگر آمریکای امروز می دانند، به گمانم او دردی فراتر از مرز و بومی خاص دارد و قصه هایش زندگی انسان های سرگشته و درمانده را در گوشه گوشه ی جهان به تصویر می کشد.بخشی از کتاب: به انتهای خیابان که رسید به سمت راست چرخید. به دقت همه جا را نگاه می کرد. خورشید دیگر غروب کرده بود و شب همه چیز را در شولای خود پیچانده بود. خانه هایی که مرتب کنار هم قرار گرفته بودند، درختان، تیرهای تلفن، ماشین های پارک شده کنار خیابان، همه و همه به او نوید آرامش می داد.آل با خودش گفت: " خدایا! یعنی هنوز هم شانس دارم؟!