از وقتی که تو رفتی ... (نامه هایی از پراگ)
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
2
خواهم خواند
0
توضیحات
... این ها، رفیق عزیز، ابزار یا بهان? تداوم بقای امثال این بنده است... و ضرورتش هم برای بند? پرت و رویازده و رویاگیر، الزامم به ادام? زنده بودن است که نمی دانم تا چه مدت دیگری به طول خواهد کشید...... و اگر خدا خواست و صدای ناچیز ما (زیر غرّش انفجارها) به گوش دو سه پنج هفت نفری رسید (از هفت تا بالاتر نمی روم)، دلم می خواهد این سوغاتی را که در این مرحله از زندگی در ته ته ته عمر حفظ کرده ام، با دیگران در میان بگذارم، مثل این رفیق عزیز ما که اواخر به این جا آمد و گز آورد و سوهان آورد و (به به به!) توت خشکه آورد و لبخند و مهربانی آورد و یادهای خوش آورد و ما را شاد و زنده دل ساخت، زنده باشد... درباره این کتاب بیشتر بخوانید