این داستان در قالب خاطرات روزانه ماهی نقره ای کوچولویی بازگو می شود .او در این خاطرات از ماجراهای تلخ و شیرینی که برایش روی داده سخن می گوید . اولین خاطره او مربوط به روزی است که خرچنگی از پشت پنجره خانه ماهی کوچولو به او نگاه می کند و در حالی که اخم هایش را درهم کشیده می گوید" :واه واه، چه ماهی کوچک زشتی ."!این در حالی است که آن روز، روز تولد ماهی کوچولوست ; از همین رو، او بسیار ناراحت می شود و با خود می گوید" :کاش هیچ وقت به دنیا نیامده بودم ."رویارویی با ماهی های قرمز و روی گرداندن آنها از ماهی کوچولو، نا امید شدن از یافتن کسی که بتواند با او دوست شود، یافتن آینه ای در میان مرجان های دریایی و درد دل کردن با او، رفتن به مدرسه، رفتن به گردش علمی با معلم و هم کلاسی ها و گرفتار شدن در تور ماهیگیری و سرانجام رهایی از تور، آشنایی با ماهی سفید مهربان و طرح پرسش های فراوان و پاسخ گویی ماهی سفید به سوالات ماهی کوچولو، دریافت تاج گلی از طرف شهردار با نوشته ای به این مضمون "تقدیم به ماهی کوچک نقره ای، نویسنده بزرگ دریا ."جنگ میان ماهی ها، و سرانجام جانفشانی چهل ماهی از جمله ماهی کوچک نقره ای برای برقراری صلح در دریا، مضامین این خاطرات را تشکیل می دهد .کتاب با طرح هایی چند همراه است .این داستان برای گروه سنی "ج "به طبع رسیده است .