کونستانتسه موتسارت

کونستانتسه موتسارت

کونستانتسه موتسارت

رناته ولش و 1 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

گریم که حکایت این گونه نبوده باشد اما مسلم است که در سال 1831 پیرزنی اغلب اوقات در زیر باران بیرون را نگاه می کرد میدانی را که آن وقت ها هنوز میشائل نام داشت و بعدها میدان موتسارت نامیده شد. کونستانتسه موتسارت گوشه کناره هایی از زندگی این نابغه ی موسیقی است که از نگاه دو خواهر پیر، که یکی از آن ها، کونستانتسه، همسر موتسارت است، روایت می شود. عصر روزی بارانی است و یکی از دو پیرزن روبه روی پنجره به میدان خالی نگاه می کند که قرار است مجسمه ای از موتسارت آن جا نصب شود: در برابر خانه اش، و همین بهانه ای می شود برای بازگویی داستان.