پیاده

پیاده

پیاده

بلقیس سلیمانی و 1 نفر دیگر
3.8
21 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

45

خواهم خواند

11

ناشر
چشمه
شابک
9786002299918
تعداد صفحات
220
تاریخ انتشار
1399/7/2

توضیحات

        روزنامه ای می اندازد جلو در اتاق و مشغول پاک کردن سبزی می شود. تهران هر خوبی ای که داشته باشد، این بدی را دارد که خانه هایش تنگ و ترش اند و باغ و باغچه ندارند. یک وجب حیاط، دارند و یک قاب آسمان. هفته ی اول به کرامت گفت"جونُم نذرت، درسته ما خونه ی آن چنانی نداشتیم ولی حیاط جلو خونه مون به اندازه ی نصف این تهرون بود! ناشکری نمی کنم ها، ولی دل آدم تو این خونه می پوسه به شاهزاده ابوالقاسم." کرامت خندیده بود، دست زده بود به پک و پهلوی چربی گرفته ی انیس و گفته بود "عادت می کنی انیس خانم. یک سال که آب تهران بخوری، شیش دانگ می شی تهرونی."