شکارچیان شب

شکارچیان شب

شکارچیان شب

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

در ایام نوجوانی، هروقت می خواستیم به کنار رودخانه ها و آبرفت ها برویم و به خاطر فرار از گرمای طاقت فرسای ترکمن صحرا تنی به آب بزنیم و خنک شویم، پیرمردان و پیرزنان یا مانع رفتن ما می شدند و یا هشدار می دادند که؛ هیچ وقت تنهایی به کنار رودخانه ها نروید و مواظب «قاراقیرناق» باشی. مبادا شما را گول بزند و به داخل رودخانه بیندازد. «قاراقیرناق» گویا موجودی نیمه خالی و نیمه واقعی با موهای ژولیده، بلند و با قیافه ی ترسناک بوده است که در کنار رودخانه ها و آبرفت ها زندگی می کرد و هیچ کس نظر خوشی نسبت به او نداشت. گفته می شد؛ او در گرمای ظهر بچه ها را کنار رودخانه بیند، آن ها را با ترفند در آب غرق می کند. یا شب ها در دل تاریکی از روستا ها اسبی را می ربود و تا صبح از آن سواری می گرفت و نزدیک سحر، اسب نگون بخت را خسته و داغان به روستا برمی گرداند. حکایت «قاراقیرناق» حکایت ترس ها و واهمه ها بود و هنوز هم کم و بیش هست. شکارچیان شب، داستان چند نوجوان است که با وجود ترسناک بودن، برای شکار کردن آخرین «قاراقیرناق» در دل شب سرد زمستان به کنار رودخانه می روند، غافل از این که «قاراقیرناق» در تمام مدت شب، آن ها را پنهانی زیر نظر گرفته است... .