گره کور (مجموعه داستان)

گره کور (مجموعه داستان)

گره کور (مجموعه داستان)

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

هفته ی اول باور نمی کردیم.روز هشتم یا نهم بود،آمدیم نشستیم این جا،زیر این تیر چراغ برق،و کم کم باور کردیم. پرسیدم:«اسمش چیه؟»مشت هارا به شکم فشرد و خم شد به جلو وگفت:«پردیس» گفتم:«پردیس؟» نفس عمیقی کشید و مشت ها را از روی شکم برداشت. گفت:«یعنی بهشت.»