کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان در رابطه با تنبلی و بازی گوشی برای کودکان داشته شده است. در این داستان، در یک روستای بسیار قشنگ و سرسبز، پسر چاق و تپل مپلی به نام «مراد» با خانواده اش زندگی می کرد. «مراد» پسر تنبل و بازیگوشی بود، تنها کاری که دوست داشت خوردن و خوابیدن بود. «مراد» عادت داشت که شب ها تا دیروقت بیدار بماند و بازی کند. «مراد» با بازی کردنش در شب سروصدای زیادی به پا می کرد، به همین خاطر روزها همیشه در حال خواب بود. طفلی «ننه مراد» از دست  کارهای پسرش خجالت می کشید. روزی پدربزرگ «مراد» مریض شد و مادر و پدرش برای عیادت او به روستای دیگر رفتند. این اتفاق شروعی برای کار کردن «مراد» بود.