الاغ آسیابان
این کتاب مشتمل بر سه داستان کوتاه با عنوان های «الاغ آسیابان»، «راستگو» و «عاقبت شرارت» است. داستان «الاغ آسیابان» درباره زندگی یک آسیابان پیر است که یک الاغ مفلوک دارد که هر روز به دلیل مسافت زیاد آسیاب با دهکده، خودش به در خانه مردم می رود گندم می آورد، آرد می کند و به مردم تحویل می دهد. الاغ بیچاره که هر روز کاری طاقت فرسا را انجام می دهد در قبال کارش خوب نگهداری نمی شود؛ تا اینکه یک روز سپهسالار سلطان آسیابان را می بیند و الاغش را از او به یک سکه طلا خریداری می کند و... .