باب اسفنجی به دکتر می رود

باب اسفنجی به دکتر می رود

باب اسفنجی به دکتر می رود

استیون بنکس و 3 نفر دیگر
0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

یک روز صبح باب اسفنجی با حال بدی از خواب بیدار شد و به حلزون خانگی اش گفت: "آه اصلا حالم خوب نیست گری..." "هاپیچو..."وقتی باب اسفنجی عطسه کرد از تمام سوراخ های بدنش حباب های صورتی بیرون اومد. گری گفت: "میووو..."باب اسفنجی گفت: "احمق نباش گری. من سرما نخوردم."-از متن کتاب-