شش داستان کوتاهی که در این کتاب جمع آمده یکی از آن ها "گریز از اسارت" نام دارد. در این داستان، احمد شخصیتی است که در زندگی زیر سایه ی پدری خشمگین و مادری سخت گیر بزرگ شده و به خاطر کوچک ترین اشتباهی تنبیه شده است. روزها سپری می شود و احمد در صدد است با تجزیه و تحلیل گذشته ی خود، طرحی جدید برای زندگی خود بیابد. او آخرالامر نتیجه می گیرد: "باید در برابر این جریان بی رحم مقاومت کنم. نمی خواهم چشم و گوش بسته زندگی کنم... از تقلید و تحمیل بیزارم. آرمان و آزادی و آزادگی را به هیچ قیمتی نمی فروشم و بر همه کس و همه چیز که مرا از رفتن به این راه نکوهش و سرزنش کند معترض و عاصی ام".