اروسیا
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
0
توضیحات
آدم هایی هم هستند که پس از مرگ عاشق می شوند و ازقضا جمال آقا آخرینشان نیست. گناه جمال آقا صبوری اش است. می خواهد اوضاع دنیا کمی آرام شود و آنگاه شروع کند به زندگی کردن. از بخت بد او و مریخی و نگار و رحیم و اقدس، حال روزگار همیشه همین قدر ناخوش بوده و انگار انگیزه ای هم برای روبه راه شدن ندارد. قاسمی به همه می گوید تنها راه رهایی این است که آدم ها همدیگر را دوست داشته باشند، برای همین بنگاه همسریابی راه می اندازد، ولی در این میان خودش هم ناخواسته در کمیّت دوست داشتن دچار زیاده روی می شود و همه می دانیم که توجه به کمیّت چقدر از کیفیت کار می کاهد. آدم های کمی هستند که در عاشقی دچار افراط و تفریط نمی شوند. این داستان درباره آن تعداد انگشت شمار نیست. اِروسیا هم مانند همه رویدادهای جدی دنیا طنز است.
یادداشتها