قصه ی خانم خار چشمک
تنها عیب لوسی کوچولو گم کردن همیشگی دستمال هایش بود. او روزی گریه کنان، نزد گربه ای در مزرعه اش آمده و خطاب به او گفت که آیا تو سه دستمال و یک پیشبند مرا ندیده ای؟ و گربه در جواب لوسی اظهار بی اطلاعی کرد. لوسی با تکرار همین سوال از دیگر حیوانات نیز با پاسخی منفی روبه رو شد و خود تصمیم گرفت تا جست وجو برای یافتن دستمال را آغاز کند. او در حین جست وجو در جنگل به کلبة خانم خارچشمک ـ که اتوکش ماهر حیوانات بود ـ برخورد کرد و با کمال تعجب دید که دستمال ها و پیشبندش در کلبة خانم خارچشمک است که قصد دارد آنها را اتو بزند. قصة «خانم خارچشمک» یکی از قصه های خیالی مجموعة «پیترخرگوشه» اثر «بئاتریکس پاتر» است که اینک به زبان ساده به چاپ رسیده است.