دره ی میلر

دره ی میلر

دره ی میلر

آنا کوئیندلن و 1 نفر دیگر
4.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

اما هرچند سال یک بار خوابی می بینم. در آب سبز فرو می روم و از بازوانم کمک می گیرم تا خودم را خیلی پایین تر از سطح آب ببرم و وقتی چشمانم را باز می کنم سقف انبارها را می بینم و پرچین های قدیمی، دودکش و انبار علوفه ها را؛ گاهی اوقات احساس می کنم تامی هم آن جاست، همین طور قوطی بلال و نیمکت پدرم و بعد چمدان کوچک قهوه ای را می بینم که آهسته شناور است. اما من در جهت مخالف شنا می کنم، به سمت روشنایی برمی گردم، زیرا باید بالا بیایم تا نفس بکشم. هنوز مجبورم نفس بکشم.