این جلد هم تا حد زیادی مثل جلد چهارم بود.
خیلی کند پیش رفت اما هر چی به آخرش نزدیک‌تر شد، زیبایی خودش رو بیشتر نشون داد :)
از خوندنش لذت بردم و می‌تونم بگم حتی از جلد چهارم و سوم و دوم بیشتر دوستش داشتم!
‌
و همچنان... آنی‌ همون آنی سابقه. همون‌قدر پرشور، همون‌قدر رؤیاپرداز و همون‌قدر دوست‌داشتنی. فقط الان پخته‌تر شده، و هر روز درس‌های جدید و ارزشمندی در مورد زندگی یاد می‌گیره.‌
‌‌
پیش به‌سوی جلد ششم و هفتم و هشتم :)
          

            و زیبایی بی حد و مرز این کتاب...
بندر زیبای فور ویندز و طلوع و غروب بی نظیرش..
و اسمون و دریای حیرت انگیزش..
پنجمین کتاب این مجموعه زیباترین حسو داشت و ماجراجویی و شخصیت های متفاوت و دوست داشتنی ای که داشت زیباییش مثال نزدنی بود.
کاپیتان جیم ، دوشیزه کورنلیا ، لسلی زیبا و ... هر کدومشون شخصیت هایی کاملا جدید و مستقل به هم بودن و این ایده که پنجره جدیدی از شخصیت ها براتون باز میکنه خیلی قشنگه.
برای مثال کاپیتان جیم مهربون و داستان و ماجراجویی های عجیب و قشنگش به شما حس صمیمیت میده و فانوس دریایی یکی از دنج ترین و امن ترین مکان هایی بود که من میتونستم تصور کنم.
دوشیزه کورنلیا با عقاید عجیب و بامزش شمارو میخندونه و داستان رو یکنواخت نمیکنه
لسلی زیبا برعکس خیلی از شخصیت ها زندگی خیلی سختی داشته و نا امیدی و خسته بودنش رو به خوبی نشون میده.
و مهمتر از همه خانه رویاها ...
زیباترین و سرزنده ترین خونه‌ی کل این مجموعه و داستان متفاوت و زیباش و گذشته‌ی قشنگش.. 
عاشقانه‌های انی و گیلبرت زیبایی این خونه رو صدبرابر کرده بود و رفیق بودنشون قابل لمس بود..
(بالاخره چیزی که توی کتابای قبل براش له له میزدم رو گرفتم ولی هنوز کافی نیست
پ.ن:منظورم عاشقانه‌های آنی و گیلبرته)
و چیزی که لازم میدونم بگم هم اینکه اولای کتاب در گرین گیبلز همراه دایانا خانم ریچل و ماریلا فلش بک و زنده کردن خاطرات قدیمی خیلی زیبا از کتاب اول و دوم بود که خیلیییی دوست داشتنی بود.
یکی از بی نظیرترین نکته‌های این کتاب وجود غم و اندوه و ناامیدی در اتفاقات و زندگی شخصیت ها هست و اینکه اونها در حال پذیرفتن و کنار اومدن با مشکلاتشون هستن(برعکس کتابای قبل که سعی در برطرف کردنش داشتن)
که این جمله  "غم بخشی از زندگیه" رو که خیلی از ماها شنیدیم رو به زیباترین شکل ممکن نشون میده
و یه نکته خیلی قشنگ دیگه هم داشت
"حقیقت ، آزادی را به ارمغان میاورد."
          

            چقدر می‌تواند یه نویسنده ماهر باشه طوری که انگار سالهاست همه شخصیت های داستان را میشناسی با خوشحالی و غم هاشون شاد و گریان میشوی، آنها را دوست داری و با اتفاقات غیر منتظره اش عین زندگی با همه خوبی ها و بدی هایش کنار می آیی... کاپیتان جیم ، لسلی خانم کوردلیا و آنی... نماد انسان های خوب و مهربان هستند که دنیا همیشه به آنها نیاز دارد. من فکر میکردم بعد از هر کتابی کتاب دیگر جالب نباشد اما خانم مونتگمری صد تا کتاب هم بنویسد در جذابیت چیزی کم ندارد. لذت شنیدنش را به خودتان هدیه بدهید.
          

            رویایی ترین کتابی که خوندم. پر از عاشقانه های آنی و گیلبرت. اتفاقاتی که براشون در زندگی مشترک رقم میخورد و اینکه باهم از این اتفاقات گذر می کردند رو بینهایت دوست داشتم.
کتاب صوتی:
https://taaghche.com/audiobook/134415
          

            محشر،فوق العاده و غیر قابل توصیف بود
خوندن جلدچهار به قدری مایوسم کرده بودکه فکر میکردم هیچی نمیتونه درمانش کنه ولی این جلد به قدری زیبا و بی نقص بود ک تمام ناراحتیم از کتاب قبل رو شست و از بین برد
شدیدا پر از زیبایی ،هیجان ، بالا و پایین و شگفتی بود میتونم بگم از خط به خط کتاب لذت بردم
          

            وقتی عشق یا غمی عمیق، قلب کسی را فرا می‌گیرد، قدرتی شگرف پیدا می‌کند.
.
در این کتاب آنه و گیلبرت عروسی می‌کنن و برای زندگی به خانه کوچک شان در بندر فورویندز می‌روند، خانه ای که پناهگاه شادی هایشان می‌شود و البته غم هایشان « گویا مقدر بود که هر خوشی ای، سایه های کم‌رنگی از اندوه نیز به همراه آورد.»
.
شخصیت هایی دل نشین مثل کاپیتان جیم، دوشیزه کورنیلیا و لسلی مور، آنها را همراهی می‌کنند و هرکدام داستانی دارند. 
_کاپیتان جیم: به قول کورنیلیا برایانت هر دوی ما از یک رگ و ریشه ایم.
آنی با تعجب گفت: از یک رگ و ریشه ایم؟
_ بله. کورنیلیا مردم را به دو دسته تقسیم می‌کند؛ آنها که از رگ و ریشه خودش اند و آنهایی که نیستند. اگر یک نفر با تو رو به رو شود، افکارش با تو یکی باشد و از همان چیزهایی که تو خوشت می آید، خوشش بیاید، پس با تو هم‌رگ و ریشه است.
.
بین کتاب های این مجموعه تا اینجا، خانه رویاها برای من قشنگترین بوده.💛
به نظرم این کتاب تا حدی به قصر آبی خانم مونتگمری شباهت داره. 
* عکس بالا سمت راست مربوط به فیلم آنشرلی با بازی Megan Follows است.
.
_ کتاب پنجم آنشرلی
.
۰۲/۳/۱۴
          

            ضدحالی که جلد قبل به من زده بود در خوندن این جلد هم همراهم بود؛
و فقط وجود شخصیت  های جذاب کاپیتان جیم و دوشیزه کورنیلیا  باعث شد که بتونم ادامه بدم و این جلد رو هم بخونم و به پایان برسونم.

          

            #کتاب_شنیدم
#کتاب_خواندم

*کتاب صوتی آنی‌شرلی در خانه رویاها ( جلد ۵ از مجموعه ۸ جلدی)
با صدای مریم پاک ذات*

خیلی دوستش داشتم
مثل ۴ جلد قبلی
شیرین، شاد، پر از حال خوب و امید به زندگی

هرچند وقایع تلخ و اندوهناک هم داشت، ولی بازهم بخش عمده‌ی کتاب شاد بود.

آنی توی این جلد ازدواج می‌کنه و به خانه‌ی رویاهاش می‌ره
بچه دار میشه و لحظات تلخ و شیرین مادری رو تجربه می‌کنه
همچنان به فکر دوستی با در و همسایه ها و کمک بهشون و خوب کردن حالشونه.

داستان این جلد هم جالب بود
قابل پیش بینی نبود 
و مثل همیشه خیلی خوب تموم شد.

آنی شرلی رو خیلی دوست دارم به خاطر روحیه‌ی شاداب و ذهن خلاق نویسنده‌‌ش
و عقاید مذهبی نویسنده که خیلی هنرمندانه در تار و پود کتاب تنیده شده.
مثلا این برش از کتاب درباره استجابت دعاهای مردم و حکمت خدا و ....
          

            بالاخره آن و گیلبرت ازدواج کردن!
داستان لسلی رو خیلی دوست داشتم
بعضی شخصیت های این کتاب حضور جدی ای توی بقیه مجموعه دارن و بعضی هاشون هم بعدا اسمشون میاد و یادشون می کنید مثل برتی شکسپیر درو!