در فاصله دو بوسه

در فاصله دو بوسه

در فاصله دو بوسه

3.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

ظهر روز چهارشنبه ۱۴ اسفندماه ۱۳۳۰ که از دبستان نوشیروان به خانه برگشتم، مادرِ مادرم در آستانه‌ی در اتاق، با لبخندی از من استقبال کرد و مژده داد که صاحب برادری شده‌ام. پاورچین پاورچین با شور و شوقی عجیب به سوی آن سمتِ کرسی رفتم که نوزاد در آنجا به خواب رفته بود. صورتش زیبا و دوست‌داشتنی بود و چشمانش بسته بود. خم شدم و بر روی او بوسه‌ای زدم. این نخستین دیدار و نخستین بوسه‌ی من از برادرم مجید بود. بیست و نه سال و شش ماه بعد، یک بار دیگر هم او را بوسیدم. پیش از ظهر روز پنجشنبه ۹ مهرماه ۱۳۶۰ در غسالخانه‌ی بهشت زهرا، وقتی که بند کفن را گشودند و صورتش آشکار شد، این بار هم چشمانش بسته بود. در صورتش هیچ اثری از جراحت دیده نمی‌شد. تنها در سرش، اندکی بالاتر از شقیقه، به اندازه‌ی یک سکه جراحت و شکستگی در جمجمه وجود داشت. این بار هم خم شدم و او را بوسیدم. این آخرین بوسه و آخرین دیدار من با او بود. این کتاب، شرح زندگانی او در فاصله‌ی میان این دو بوسه و این دو دیدار است.

یادداشت‌های مرتبط به در فاصله دو بوسه