معرفی کتاب سودا اثر افسانه نیک پور
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
بخشی از رمان سودا : ساعتی پیش ، وقتی در اتاق دخترش را باز کرد تا برای شام صدایش کند، دید کف اتاق همیشه تمیز گلناز پوشیدهشده از گلبرگهای پلاسیده و پژمرده. گلنازش جوری میان گلهای پرپر شده نشسته بود که گویی سر قبر عزیزی نشسته باشد و زاری کند. بدون حرف و سوالی در را بسته بود و حالا با خود فکر میکرد این نشانهی خوبی است. خوب میدانست دخترش غمیگین است. سنگینی غصه و اندوه را در تک تک اجزای تن عزیزدردانهاش میدید ولی با خود میگفت : ” میگذرد، کدام دختری غم فراق و از دست دادن نچشیده که دخترش دومی باشد ؟”