گردو ریزان

گردو ریزان

گردو ریزان

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

در روستایی گرگ به گله می زند و بیشتر آنها را از بین می برد. کدخدا به همراه روستائیان تصمیم می گیرند که هرشب یکی از افراد کشیک بدهد و اگر گرگی وارد روستا شد، او را به دام اندازند. سیاه، سگ پیر مشهدی ایاز، در جنگی با سگ کدخدا شکست می خورد و این مساله باعث رنجش اسماعیل، پسر ایاز می شود و او سگ را به درختی بسته و با چوب می زند. در اولین شب کشیک، حسین شکارچی گرگ قصد وارد شدن به روستا را دارد. مردم که نگران حسین شکارچی هستند به دنبال او می گردند و بعد از مدتی جست وجو با صحنه ای غم انگیز مواجه می شوند. در یک طرف حسین شکارچی خسته و بی رمق و در طرف دیگر جسد سیاه با شکم دریده شده و خونین افتاده بودند. در آن کتاب داستان های دیگری با عنوان های گردنبند پارچه ای، خاک و گلدان ها و... به نگارش درآمده است.