می دانی چقدر دوستت دارم؟
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
دیگر وقت آن رسیده بود که خرگوش کوچولو بخوابد. اما او گوش های بزرگ مادرش را محکم گرفته بود. چون می خواست مطمئن شود که مادرش، خوب به حرف هایش گوش می دهد. خرگوش کوچولو گفت: «حدس بزن چقدر دوستت دارم!» مادر گفت: «ولی من که نمی توانم حدس بزنم». خرگوش کوچولو تا جایی که می توانست، دست هایش را از هم باز کرد، بعد گفت: «این قدر!» دست های مادر بلندتر بود. او آن ها را باز کرد و گفت: «ولی من تو را این قدر دوست دارم!» سپس خرگوش کوچولو روی پنجه هایش ایستاد؛ دست هایش را بلند کرد و گفت: «من تو را تا این بالا دوست دارم» پس از آن نوبت مادرش بود. سپس خرگوش کوچولو آن قدر به این کارش ادامه داد تا سرانجام به خواب رفت.