در آن شب بارانی
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در این داستان «حاج گودرز» مردی که هر شب کابوسی تکراری را می بیند دو دختر خود «غنچه» و «غزاله» را نگران کرده است. غزاله دختر زیبا و ۲۰ ساله ای است که غرور، بارزترین ویژگی اوست. او در پنج سالگی مادرش را از دست داده و در دامان «شهربانو» پرستار و دایه اش رشد یافته؛ حالا او تصورش بر این است که شهربانو نباید تمام عمر خود را به تنهایی بگذارند پس باعث آشنایی او با مردی به نام «مازیار» می شود و ... .