:
کتاب حاضر شامل پنج فصل است.در فصل­های اول و دوم با
بررسی روند تاریخی شکل­گیری حوزه­ی جامعه­شناسی معرفت،
به توضیح گرایش­های مهم و تاثیرگذار در این قلمرو پرداخته شده
و چشم­اندازی از پویش­های فکری در حال توسعه در این زمینه
برای خواننده نمایام شده است.در فصل سوم،رابرت مرتن با
هدف ارائه­ی دیدگاهی انتقادی نسبت به رویکردهای موجود در
حوزه­ی جامعه شناسی معرفت،می­کوشد پارادایمی برای مطالعه
در این عرصه به دست دهد تا از خلال آن بتوان مطالعات انجام
گرفته در این حوزه از جامعه شناسی را دسته­بندی و طبقه­بندی کرد.
در حالی که فصل­های اول تا سوم کتاب بیشتر جنبه­ی نظری
دارند و عمدتا به دست کسانی نگاشته شده که سهمشان در قلمرو
جامعه­شناسی معرفت به شرح و تفسیر آرای نظریه­پردازان
اختصاص دارند تا ارائه­ی نکات بدیع و نظریات منسجم (به جز
مرتن که از صاحب­نظران جامعه­شناسی علم به شمار می­آید)،
فصل چهارم این کتاب ،ترجمه­ی مقاله­ای از کارل مانهایم است که
بر اساس زمینه­ی اصلی مطالعاتی او،یعنی جامعه­شناسی معرفت،
به نگارش درآمده و به شکل مصداقی­تری برخی از آموزه­های
موجود در این قلمرو را مطرح می­سازد.این مقاله،در راستای
توجه ویژه­ی مانهایم به قشر یا گروهی نگاشته شده که او
امیدوارانه درصدد تبیین جایگاه خاص اجتماعی آنان به عنوان
موقعیتی دارای مصونیت نسبی از شرایط اجتماعی و لذا مستعد
برای دریافت حقیقت است :روشنفکران
فصل پنجم کتاب جنبه تالیفی دارد.......