خون و خونریزی های کلاسیک چشمه عبدل
مسئله این است، در این نوشته تو به چیزهایی پی می بری که ننوشتمشان و تو آن ها را بو می بری، چیزهایی که در پشتند و تو خوب می فهمیشان و من ننوشته ام. برای تو دقایقی و برای من روزهای زیادی گذشته تا به این جای نوشته، این نوشته ی خالی برسم... اما به یک چیزی امیدوارم... دارد از حس من چیزهایی دستت می آید نه؟ پس نرو، باید کاری برایم بکنی، باید کاری برایم یکنی.