یک ساعت آرامش
سالن یه خانه. میشل با عجله وارد می شود. نفسش بند آمده است. میشل: (بشاش) ناتالی! ناتالی! اینجایی؟ آهای! آهای!...ناتالی! اینجایی؟ آهای!آهای!...عزیزم... ناتالی از راه می رسد... .
سالن یه خانه. میشل با عجله وارد می شود. نفسش بند آمده است. میشل: (بشاش) ناتالی! ناتالی! اینجایی؟ آهای! آهای!...ناتالی! اینجایی؟ آهای!آهای!...عزیزم... ناتالی از راه می رسد... .