گوی جادویی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
در جلد سی و دوم از مجموعه ی "قصه های خانه ی بی بی رعنا" گوی سفیدی روی لانه ی عنکبوت می افتد. عنکبوت می گوید" "یک گوی جادویی! این گوی می تواند هر مشکلی را حل کند". خبر گوی جادویی به گوش دیگران می رسد. "عمو کفشدوزک" که عینکش را گم کرده نزد عنکبوت می آید تا از گوی جادویی بخواهد عینکش را پیدا کند. در حالی که عنکبوت دست هایش را بالای گوی می چرخاند عمو کفشدوزک به یاد می آورد عینکش را کجا گذاشته است. "پروانه خانم" نیز از گوی جادویی می خواهد که کیک هایش موقع پخت خراب نشوند. او وقتی به خانه می رود با حوصله و دقت بهترین کیک اش را می پزد. "مارمولک هنرمند" که مجسمه های گلی اش هنوز خشک نشده از گوی می خواهد تا خورشید بتابد. اما هوا هم چنان ابری است که ناگهان "کلاغ سیاه" که از چیزهای براق خوشش می آید از راه می رسد و گوی را به نوک می گیرد و پرمی کشد. بی بی رعنا روی تخت کنار باغچه نشسته که ناگهان چیزی داخل استکان چای اش می افتد. ابتدا می ترسد اما بعد با خنده می گوید: "دانه ی گمشده ی تسبیحم است! ولی از کجا افتاد؟". کتاب به همراه تصاویر رنگی برای گروه سنی "الف" و "ب" به چاپ رسیده است و به آموزش حرف "ی" اختصاص دارد.