دوست خوب
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
«جسی» و «جیمز» به همراه گربه شان «ویلیام» در مزرعه ای زندگی می کردند. جیمز گربه ها را خیلی دوست داشت و با آنها بازی می کرد. او غذای خوشمزه به گربه ها داد و شب ویلیام را به پیش خودش آورد و در کنار هم به خواب می رفتند. ویلیام هم جیمز را خیلی دوست داشت، ولی می دانست که جسی از او خوشش نمی آید. سرانجام جیمز فوت کرد، و ویلیام و جسی هرکدام تنها شدند. جسی، ویلیام را از خانه بیرون انداخت، چون اعتقاد داشت که موی گربه ها روی وسایل خانه می ریزد و حیوانی مفید نیست. سرانجام بعد از مدتی که جسی نگران و ناراحت بود، ویلیام را به خانه آورد تا تنهایی یک دیگر را پرکنند. ویلیام هم حالا متوجه شده بود که جسی هم او را دوست دارد، پس در کارهای خانه به او کمک می کرد. این داستان برای کودکان دو گروه سنی «الف» و «ب» به نگارش درآمده است.