یک مردیک مرداوریانا فالاچی و 1 نفر دیگر3.28 نفر |5 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن1خواندهام15خواهم خواند2توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب یک مرد، مترجم یغما گلرویی.رمان ادبیات معاصر دهه 1970 میلادی ادبیات داستانییادداشتهای مرتبط به یک مردحمیدرضا رعیتی1401/05/17 داستان از عملیات ترور نافرجام دیکتاتور یونان توسط یه مبارز یونانی به اسم مختصر« آلکوس» شروع میشه و بعد هم دوران زندان و بعد از اون رو شرح میده.نثر نویسنده مشهور کتاب، خانم اوریانا فالاچی و ترجمه زیبای یغما گلرویی کتاب رو خواندنی کرده. هر چند کتاب حجیم است ولی متن پر کششی داره. خیلی جاهاش که در مورد انقلاب، آزادی و چپ و راست و ... حرف میزنه، به زیبایی این مفاهیم رو در دنیای امروز و بین دولتمردان و سیاسیون به چالش میکشه سرگذشت آلکوس، تلاش ها و سرخوردگی هاش شاید برای خیلی از ما قابل لمس و درک باشه. برای مایی که انتظار داشتیم که « دیو چو بیرون رود فرشته در آید» و هنوز هم منتظریم که روزی فرشته در آید 02محمدجواد خوش نژاد2 روز پیش اینک زمان رفتن است... هر یک از ما به راه خود می رود من به سوی مرگ... شما به سوی زندگی! کدام یک بهتر است ؟ تنها خدا می داند... فحوای کتاب همین چند جمله است که از قول سقراط خود الکوس پاناگولیس نقل میکنه... 00افسانه عزیزی1402/04/24 «نگذارید آنها که به شما فرمان میرانند و وعده میدهند ، و شما را میترسانند فریبتان بدهند، فریب آنهایی را که میخواهند ارباب تازهای بهجای ارباب قبلی بگذارند نخورید.» جملاتی از کتاب که خیلی مناسب زمان و کشور ماست، کتاب دردناکی بود سال گذشته شروع کردم و نیمی از کتاب را خواندم اما به دلیل متن ناراحت کننده و حال خودم ادامه ندادم اما بالاخره تمامش می کنم 03مرجان1402/03/12 قصه ای یک مرد راسخ و معتقد به عدالت و آزادی 04مهدیه عباسیان1402/07/23 - یغما گلرویی این کتاب را به شیوه ای متفاوت و کاملا محاوره ای ترجمه کرده است تا برای تمام افراد، ساده و قابل فهم باشد. اما خو گرفتن با این نثر محاوره ای و صفحات پر از اعراب، در ابتدا کار سختی بود. کل محتوای داستان را دوست داشتم. بعضی بخش ها، مخصوصا بخش های مربوط به سال های زندانی بودن آلکوس و شکنجه هایش به قدری قشنگ توصیف شده بود که علاوه بر تصور کردن مکان، درد هر شکنجه را هم می شد حس کرد. - همیشه هر وقت به جنگ فکر می کردم سوالی که ناخودآگاه در ادامه در ذهنم ظاهر می شد این بود که چگونه افرادی که در دل جنگ و مبارزات زندگی می کنند می توانند به ازدواج و عشق فکر کنند؟ و این کتاب پاسخ های جالبی به این سوال داد. - تنها باری که از کشته شدن یک سوسک ناراحت شدم به حدی که اشک در چشمانم حلقه زد در طی روند این کتاب بود. - خواندن این کتاب خیلی طول کشید که نمیدانم به خاطر طولانی بودن و جزئیات بیش از حد و گه گاه کسل کننده ی وصف شده بود یا انتخاب نادرست آن برای مطالعه در روزهای به شدت شلوغ. - چهره ی مردی که پس از اتمام کتاب در ذهن من نقش بست کاملا با "یک مرد" روی جلد متفاوت بود. 00