باد سرخ: خاطرات امیردریادار دوم عرشه ناصر سرنوشت
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
0
خواهم خواند
0
توضیحات
نزدیک سطح دریا یکهو حرکتش تند شد. پایین رفت و با سرعت و محکم افتاد توی آب، مثل تیری که از چله کمان رها شده باشد توی آب فرو میرفت. بدنش هی سنگین میشد؛ سنگین و سنگینتر. چشمها جایی را نمیدید و آن دورها صدای شیون یک زن میآمد؛ یک زن جوابی که صدایش مثل هوهوی باد میپیچید توی سر او.