سکته ی سوم

سکته ی سوم

سکته ی سوم

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

انگشت های مرثیه ام را عزا کم است باید تفنگ دست بگیرم، دعا کم است دست از دولول کهنه ی دیروز بر ندار از غیرتی که سخت در این روستا کم است گردوبنان جنگل خاموش را بگو چشمه برای تشنگی ببرها کم است این آینه به قدر کفایت بزرگ نیست این برکه در کشیدن تصویر ما کم است