آرش کمانگیر

 آرش کمانگیر

آرش کمانگیر

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

انتشارات باهم منتشر کرد: سپاه افراسیاب در ایران پیشروی می کند. مردان برای رفتن به جنگ آماده می شوند، شهریار ایران از مردان قبیله کمک فوری خواسته است. صبح فردا آرش و کارن و همه مردان توانمند قبیله راهی جنگ می شوند. زنان و کودکان و پیران در قبیله می مانند. از طرف دیگر زال پسر سام نریمان، عاشق دختر مهراب کابلی می شود. منوچهر از اینکه مهراب کابلی نوه ضحاک ماردوش است با این وصلت مخالف است و در اوج جنگ سام را برای سرکوبی مهراب می فرستد. با رفتن سام سپاه ایران روحیه و نیروی خود را از دست می دهد و روز به روز شکست خورده عقب نشینی می کند تا اینکه از مرز توران که در ساحل رود آموی (جیحون) است به تبرستان می رسند. . شهریار منوچهر هر پیکی به سمت سام می فرستد، پیک ها توسط جاسوسان تورانی کشته می شوند. پس از شکست های پی در پی به قلعه آمل پناه می برد و سپاه توران تبرستان و ساری را اشغال می کند. آرش طی چندین ماجرا اسیر تورانیان شده در سیاهچال تورانیان گرفتار می شود. شهریار به ناچار پیشنهاد صلح می دهد. افراسیاب برای تحقیر کردن ایرانیان، شرط صلح را پرتاب یک تیر توسط کمانداری ایرانی بر روی بلندترین قله البرز تعیین می کند...

یادداشت‌های مرتبط به آرش کمانگیر