از قله تا سرحد

از قله تا سرحد

از قله تا سرحد

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

کتاب حاضر، رمانی فارسی در 12 فصل است که در عناوین برخی از فصل ها زمان تاریخی ای که داستان در آن تاریخ روایت شده دیده می شود، ازجمله «سال 32 و شهریور 1320». در بخش «شهاب 1320» می خوانیم: «وقتی شهریور 20 رسید، «آخان بابا» پس ازآن همه بگومگو که یک فصل ادامه داشت، ما را رها کرد. «جونی» ما را به آن شهر برد، فصل فرار بود. یک گاری بزرگ نقاشی شده پیدا کردیم، جزو اولین خانواده هایی بودیم که از تهران فرار می کردیم. مادر قوم وخویش دوری در شهر صفوی داشت که باغدار بود، گاهی برایمان پسته و انگور و تحفه می فرستاد. «جونی» توی راه وسط تابستان سرفه و عطسه زمستانی می زد، می گفت از کوفتگی راه است. دائم گریه می کرد آب دماغش را بالا می کشید، غر می زد که پس کی می رسیم. گاریچی می غرید: دلخورید پیاده بروید، اسب من از این تندتر نمی رود».