همیشه در قلعه زیسته ام
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
16
خواهم خواند
3
نسخههای دیگر
توضیحات
به نظر بسیاری از شخصیت های او لذت بردن از جریحه دار شدن، نوعی شادمانی و سرخوشی است و دور شدن از گروه یا خانواده ای فرمانبردار ملال انگیز نه تنها نوعی پیروزی اخلاقی، که صورتی از برتری فرد یا گروه رها از تعلق است؛ ما همیشه در قلعه زیسته ایم و زندگی را زور دیگری نمی خواهیم. بن مایه ی فرزند به منزله ی شیطان همیشه در قلعه... را به موج رمزی-زن باوری نیمه ی سده مانند آنچه که در تخم بد و بچه ی رزمری دیده ایم پیوند می دهد ولی کتاب جکسن در حکم تخم بدی است که پینتر یا بکت آن را بازنویسی کرده باشند. در واقع برداشت جکسن از زندگی انسان به عنوان نوعی میراث ویرانه نشینی در قلعه ای روبه زوال، یادآور پیش و پس از دو پرده از روزهای خخوش است که در آن وینی آفریده ی بکت، که در آغاز تا کمر و سپس تا گردن مدفون می شود لاف می زند که، این چیزی است که به نظر من عالی است. کارآدمی در سازگار کردن خود با وضعیت های دگرگون شونده.
یادداشتها
1402/12/17
0
1402/4/26
این دومین کتابی بود که از این نویسنده خوندم و فکر کنم آخرینش هم باشه چون ابدا از قلمش خوشم نمیاد.جوری که داستان روایت میشه خیلی گنگه،شخصیت ها همه گنگ و پیچیده ان و شاید این اولش خوب باشه ولی حداقل به عنوان خواننده نیاز دارم آخر داستان خیلی از علامت های سوال توی ذهنم برطرف بشه ، بتونم شخصیت هارو حداقل تا حدود کمی بشناسم و بفهمم که نیاتشون چی بوده،اما شرلی جکسون همیشه همه چیز رو گنگ و ناگفته باقی میزاره و داستانش رو تموم میکنه مثل اینکه انتظار داشته باشه خواننده بقیه اش رو خودش حدس بزنه. منتنها چیزی که فهمیدم این بود که مری کاترین یجورایی مشکلات روحی و آسیب های روانی داشت و همچنین اجتماع گریز بود و به همین واسطه خواهرش رو هم با خودش توی خونه زندانی کرده بود(البته بعد از اینکه باقی خانواده رو همه رو کشت) ولی اینکه چیشد که این آدم اینجوری شد،چرا خواهرش به خواسته هاش تن داد و باهاش کنار اومد ،چی شد که از قتل خانواده تبرئه شدن و......تا آخر کتاب سوال باقی میمونه.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
3