بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

زرد کادمیوم و داستان های دیگر

زرد کادمیوم و داستان های دیگر

زرد کادمیوم و داستان های دیگر

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

مهرنوش و شیوا دم قهوه خانه پاتوق از دوچرخه هایشان پیاده شدند. دوچرخه ها را از گارد جدول خیابان رد کردند و کشیدند داخل پیاده رو. بعد به جک ها تکیه دادند و قفل زدند. مهرنوش دهانه قمقمه را به لب گذاشت و یک نفس سرکشید. شیوا به ویترین یهچالی پشت شیشه اشاره کرد: به امروز کباب جگر هم داره نوشی. .