کتاب، حاوی دوازده داستان کوتاه از "مه کامه رحیم زاده "است که طی آن نویسنده بیشتر مشکلاتی را که زن امروزی در جامعه کنونی ایران با آن دست به گریبان  است در قالب داستان باز می نماید" .پنجره رو به تاریکی "ـ یکی از داستان های  این مجموعه ـ که با تم روان شناختی تدوین شده، درباره زنی است که پس از چند  سال بر اثر تصادف فلج می شود .این در حالی است که شوهرش به خوبی از او مراقبت  می کند، از سوی دیگر، یکی از دوستان صمیمی زن، نیز دل نگران اوست ;از همین  رو، پیوسته به دیدن او می آید و مرد را در مراقبت از او همراهی می کند .رفته  رفته دیدار زن و مرد به روابط عاطفی میان آن دو می انجامد .این امر از شدت  مراقبت ها می کاهد و سرانجام مخاطب درمی یابد که مرد و زن برآنند با یکدیگر  ازدواج نمایند .