Muhammad: His Life Based on the Earliest Sources

Muhammad: His Life Based on the Earliest Sources

Muhammad: His Life Based on the Earliest Sources

2.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

1

Martin Lings’ biography of Muhammad is an internationally acclaimed, comprehensive, and authoritative account of the life of the prophet. Based on the sira, the eighth- and ninth-century Arabic biographies that recount numerous events in the prophet’s life, it contains original English translations of many important passages that reveal the words of men and women who heard Muhammad speak and witnessed the events of his life.

یادداشت‌های مرتبط به Muhammad: His Life Based on the Earliest Sources

            .


جای خالی روایت قرآنی زندگی رسول خدا (ص) 

کتاب محمد نگاشته شده مارتین لینگز، خوش‌خوان و روان است و وقایع را به صورتی فشرده و با ترتیب زمانی خطی روایت می‌کند. مخاطب نه با پیچیدگی‌های روایی روبه‌رو می‌شود نه تاریخی. صاف و ساده وقایع را می‌خواند چون نویسنده مستقیم می‌بردش سرِ صحنه های روشن و واضحِ پیش روی خواننده. نویسنده سعی کرده روایتی روشن از شخصیت پیامبر به دست بدهد و مسائل را واضح بیان کند. شاید اگر خاستگاه نویسنده را مد نظر قرار بدهیم، بفهمیم که او در صدد انجامِ چه کاری است. او تازه‌مسلمانی است که برای مخاطب غربی کتابِ زندگی پیامبر اسلام (ص) را نوشته. مخاطب غربی نه تنها با رسول خدا آشنا نیست، بلکه مدام در معرض روایت‌های مغشوش قرار دارد و ذهنیتی منفی نسبت به پیامبر اسلام در ذهنش شکل گرفته است. مارتین لینگز در میانه طوفان‌های سهمگینی که چهره‌های عجیب و غریبی از پیامبر ساخته‌اند، سعی کرده روایتی روشن، انسانی، امیدوارکننده و به دور از کژی‌ها و کاستی‌ها ارائه دهد تا بتواند در جامعه غربی (که شمار دشمنان پیامبر (ص) آنجا کم نیست)، کمی غبار از چهره رسول خدا (ص) بزداید. اما مخاطب فارسی‌زبان، ترجمه کتاب را با زمینه‌های این‌چنینیِ نگارش آن نمی‌خوانند، بلکه روایتی از شخصیتی پیش چشم دارد که ذهن و قلبش را پر کرده است. ذهنی که سوالات زیادی درباره تاریخ و شخصیت پیامبر (ص) دارد و به این راحتی نمی‌تواند تحلیلی رک و راست از رسول خدا (ص) و حوادث زندگی او پیدا بکند. برای چنین ذهنی، کتاب لینگز بیش از اندازه ساده و بی‌پیرایه است. متن نه گردِ پیچیدگی‌های تاریخی می‌گردد، و نه شخصیت چندبعدی پیامبر را می‌کاود. به همین دلیل، هرچند متنِ کتاب بسیار سلیس و خواندنش لذت‌بخش است، گامی به سوی حلِ مسائل مخاطب فارسی‌زبان بر نمی‌دارد.   
با وجود آن که مارتین لینگز کتاب را کاملاً خطی، پیش از ولادت پیامبر تا انتها روایت می‌کند، اما از منظر روایت‌شناسی، می‌توان دو خط روایی را در کتاب تشخیص داد که هرکدام ویژگی‌ها و شخصیت‌های خاص خود را دارند. یکی از این روایت‌ها بخش عمده حجم کتاب را به خود اختصاص می‌دهد و یکی دیگر، گاه‌گاهی در برخی فصول نمایان می‌شود. می‌توانیم روایتِ حجیم را خط اصلی روایت بخوانیم و روایت کم‌حجم را، خط فرعی آن. این دو خط روایی، تقریباً هیچ‌گاه با هم تلاقی نمی‌کنند و مجزا با قواعد درونی خودشان پیش می‌روند. 
در خط اصلی، ما با شخصیتی سیاسی از طایفه بنی‌هاشم روبه‌رو هستیم که همه زندگی‌اش بر اساس معادلات قبیله‌ای شبه‌جزیره عربستان معین می‌شود. البته او کسی نیست که به این قواعد تن بدهد و مدام در پی شکستن آن‌هاست. پیش از دریافت وحی، مانند اجدادش زندگانی فضیلت‌مندانه‌ای را پیش گرفته، و پس از نبوت، از آسمان خبر می‌آورد و نسل جوان را سوی خود می‌کشاند. او یک شخصیت انقلابی و پیشرو است که نظامات قبیله‌ای را در هم می‌شکند و به خداباوری و عدالت و آزادی فرا می‌خواند. این شخصیت پیشرو با استقامت و صبر، برنامه‌هایش را پیش می‌برد و راه‌های تازه‌ای برای برون‌رفت از موانع قریشیان پیدا می‌کند. این خط روایت اصلی یک شخصیت مهم دیگر نیز دارد؛ ابوبکر. او جزو اولین مسلمان‌هاست که بسیاری از مسائل را با تدبیر و اقدامات به‌موقعِ خویش حل می‌کند. او دست راست پیامبر (ص) است و نقش ویژه‌ای در پیش‌برد دین به لحاظ اجتماعی دارد. بقیه شخصیت‌ها در حواشی این دو شخصیت اصلی قرار دارند و به تبعِ حوادث، نقشی ایفا می‌کنند. در این خطِ واقع‌گرایانه، پیامبر اسلام (ص) یکی است مانند بقیه که البته وحی دریافت می‌دارد و زیر بار قواعد قبیلگی نمی‌رود. نه با مورد پیچیده‌ای مواجه می‌شود و نه خودش در تگنایی غیر از فشارهای مخالفین قرار می‌گیرد. به همراه ابوبکر کارهای نهضت را پیش می‌برد و مرحله به مرحله موفقیت‌هایش بیشتر می‌شود. 
اما خط فرعی روایی کتاب فضایی کاملاً متفاوت دارد. آن خط به سلوک معنوی و روحی پیامبر اختصاص دارد. دیگر این روایت واقع‌گرایانه نیست و نسبتی هم با تاریخ ندارد. شخصیت‌ها هم کسانی دیگرند و نوعِ روایت، اساساً تفاوت دارد. یکی از نمونه‌های واضح آن، فصل معراج است. در این خط فرعی، پیامبر به عنوان انسان کاملی که با باطن هستی ارتباط دارد ظاهر می‌شود. گرایشات سنت‌گرایانه نویسنده در این فصول کاملاً معلوم است. هم نثر تغییر می‌کند و هم روایت دگرگونه می‌شود. دیگر موضوع روایت تاریخی نیست و شکل روایت هم فراواقع‌گرایانه با ترکیبی از عین و ذهن، پیش می‌رود. در این جا پیامبر شخصیتی خاص است مجزا از مختصات یک انسانِ معمولیِ سیاسی. این دوگانگی شخصیت برآمده از دو خط روایی موازی است که مجزا از هم پیش می‌روند و با هم تلاقی نمی‌کنند. یکی به ظاهر عالم کار دارد و دیگری سر و کارش با باطن هستی است. 
این نوع روایت دینی، بازتابِ همان طرح اساسی اهل سنت از دین است. در متون اهل سنت، ما با دو روایت از پیامبر (ص) طرف هستیم؛ و به عبارتی با دو شخصیت مجزا. یک روایت تاریخی است و شخصیتِ پیامبر در آن، یکی است مانند بقیه. این همان روایت فقهای اهل سنت و محدثین و مورخین آن‌هاست که با همه اختلافاتشان، در کلیت طرحشان از نبوت، اختلاف بنیادین با هم ندارند. روایت دوم از آنِ متصوفه است که پشت کرده‌اند به دنیا و تاریخ و عمل، و با باطن عالم کار دارند. پیامبری که آنجاست به کلی با پیامبرِ فقها متفاوت است و کمتر شباهتی میانشان دیده می‌شود. روایت اهل طریقت به حوادث زندگانی او کار ندارد بلکه ابعادِ شخصیت ماورایی رسول خدا (ص) را مد نظر قرار می‌دهد. این جدایش، اساسِ طرح اهل سنت از اسلام است. اکثریتی رو به ظاهر دین، و اقلیتی رو به معنا و باطن آن. در چنین جهانی، روایت مارتین لینگز از پیامبر واقعاً عالی است. بسیاری از سیاهی‌های منتسب به پیامبر تاریخی را ندارد و اسلامی انسانی و خردگرا را معرفی می‌کند. در فصولی هم که به باطن دین می‌پردازد، حقِ پیامبر (ص) را به عنوان مرد مقدس الهی به جا می‌آورد. پس اگر در چهارچوب اهل سنت به کتاب نگاه بکنیم، با یک اثر ممتاز روبه‌رو هستیم. اما اگر بخواهیم طرح شیعی از دین را وسط بکشیم چه طور؟ آنگاه مجبوریم اصل ساختار روایی کتاب را به هم بریزیم. باید پیامبرِ ظاهر و باطن را همزمان روایت بکنیم و بین واقعیت و حقیت اسلام، پل بزنیم. برای رسیدن به چنین هدفی چه باید کرد؟ پاسخ به این سوال بسیار مفصل خواهد بود که در این مقال نخواهد گنجید. تنها به این بسنده خواهیم کرد که بگوییم باید از قرآن الگو گرفت تا بتوان روایتی شیعی از پیامبر (ص) ارائه کرد که همزمان هم واقعی باشد هم حقیقی، هم تاریخی باشد هم لحظه‌به‌لحظه سلوک معنوی پیامبر (ص) و اصحاب را نشان بدهد. الگوی قرآنی چنین روایتی، هم پیچیدگی‌های تاریخی عمل پیامبر (ص) را مد نظر قرار خواهد داد و هم شگفتی‌های وحی را. روایتی با شکلی مرکب که ظرفیت روایت دنیا و آخرت، ظاهر و باطن، و سیر آفاق و انفس را به صورتی همزمان دارا خواهد بود.