مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکاملمجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکاملعزیزالدین بن محمد نسفی و 1 نفر دیگر5.01 نفر |1 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن0خواندهام1خواهم خواند0توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکامل، مصحح ماریژان موله.یادداشتهای مرتبط به مجموعه رسائل مشهور به کتاب الانسان الکاملمحمد میرشاهی1402/06/03 این کتاب در بیان راههای سلوک و رسیدن به مقامات عارفان تا طی مدارج منتهی به انسان کامل میباشد. وی عنوان میدارد که این انسان کامل همیشه در عالم باشد و این عالم لحظهای از وجود او خالی نباشد. او از انسان کامل با نامهایی مانند شیخ، پیشوا، هادی و مهدی، جام جهان نما و اکسیر اعظم یاد میکند. او معتقد است که انسان کامل همیشه باید در عالم باشد و جز یکی هم نمیتواند باشد، چرا که از دیدگاه او همه موجودات به مثابه یک شخص اند و انسان کامل، دل آن شخص است و موجودات نه میتوانند بی دل باشند و نه میتوانند بیش از یک دل داشته باشند. به نظر او گرچه در عالم دانایان بسیاری وجود دارند، اما آنکه دلِ عالم است، یکی بیش نیست و دیگران هر یک در مرتبه ای قرار دارند و چون آن یگانه عالم از این عالم درگذرد، یکی دیگر به مرتبة او میرسد و به جای او مینشیند تا عالم بی دل نباشد . از دیدگاه نسفی، کمال آدمی در چهار چیز خلاصه میشود: اقوال نیک، افعال نیک، اخلاق نیک و معارف. مراد نسفی از معارف چهار چیز است: معرفت دنیا، معرفت آخرت، معرفت خود و معرفت پروردگار . علاوه براین، در اندیشه نسفی جایگاه رفیعتری نیز برای انسان مطرح است و آن مقام «انسان کامل آزاد» است. انسان کامل آزاد، کسی است که علاوه بر دارا بودن ویژگیهای انسان کامل، چهار ویژگی دیگر را نیز که عبارتند از: « ترک و عزلت و قناعت و خمول» دارا باشد و هر کس که این هشت ویژگی را به کمال داشته باشد، کامل وآزاد و بالغ و حرّ است.عزیزالدین نسفی برای انسان کامل مراتبی قائل شده است. از نظر وی اولیای خدا در عالم «سیصد و پنجاه و شش» نفرند که همیشه در عالم بوده اند و با رفتن یکی، دیگری به جای او مینشیند. نسفی این سیصد و پنجاه و شش نفر را به شش طبقه تقسیم میکند: «1- سیصد تنان؛ 2- چهل تنان؛ 3- هفت تنان؛ 4- پنج تنان؛ 5- سه تنان؛ 6- یک تن.» آخرین طبقه، مقام قطب است و عالم به برکت وجود او برقرار است و چون وی از این عالم برود، برای حفظ عالم یکی از «سه تنان» جای وی مینشیند و یکی ازپنج تنان به مقام «سه تنان» میرسد و همین طور ادامه مییابد تا یکی از «سیصد تنان» هم به مقام «چهل تنان» برسد و یکی هم به مقام «سیصد تنان» نایل شود تا همیشه در عالم «سیصد و پنجاه و شش نفر» باقی باشند .نسفي در آثار خود به طور مبسوط به آن پرداخته و انسان كامل را بر دو قسم دانسته است: انسان كامل و انسان كامل آزاد. از ديدگاه نسفي، انسان كامل آن است كه او را چهار صفت اقوال نيك، افعال نيك، اخلاق نيك و معارف به كمال باشد. به تعبيري ديگر، انسان كامل فردي است كه در شريعت، طريقت و حقيقت كامل باشد. انسان كامل آزاد كه مرتبه اي بالاتر از انسان كامل دارد، آن است كه به هشت صفت اقوال نيك، افعال نيك، اخلاق نيك، معارف،ترك،عزلت، قناعت و خمول آراسته باشد.درویش! هر که چهار اولّ دارد وچهار آخر ندارد کامل است اماّ آزاد نیست و هر که چهار آخر دارد و چهار اولّ ندارد آزاد است اماّ کامل نیست، و هرکه این هشت جمله دارد و بکمال دارد کامل و آزاد و بالغ و حر است. اکنون چون کامل آزاد را دانستی، بدان که کاملان آزاد دو طایفهاند چون ترک کردند و آزاد و فارغ گشتند، دو شاخ پیدا آمد. بعضی بعد از ترک عزلت و قناعت و خمول اختیار کردند، و بعضی بعد از ترک رضا و تسلیم و نظاره کردن اختیار کردند، مقصود همه آزادی وفراغت بود. بعضی گفتند: آزادی و فراغت در ترک و عزلت و قناعت و خمول است، و بعضی گفتند: آزادی و فراغت در ترک و رضا و تسلیم و نظاره کردن است. بدان که سلوک عبارت از سير است، وسير الى اللهّ باشد، و سير فی اللهّ باشد. سير الى اللهّ نهایت دارد اماّ سير فی اللهّ نهایت ندارد و سير الى اللهّ عبارت از آن است که سالک چندان سير کند که ازهستی خود نیست شود و به هستی خدا هست شود، و بخدا زنده و دانا و بینا و شنوا و گویا گردد. ای درویش! اگرچه سالک هرگز هیچ هستی نداشت، اماّ میپنداشت که مگردارد آن پندار برخیزد و بیقين بداند که هستی خداراست و بس. چون دانست و دید که هستی خدای راست، سير الى اللهّ تمام شد، اکنون ابتداء سير فی اللهّ است و سير فی اللهّ عبارت از آن است که سالک چون به هستی خدا هست شد و بخدا زنده و دانا و بینا و گویا و شنوا گشت، چندان دیگر سير کند که اشیاء را کماهی و حکمت اشیاء را کماهی بتفصیل وبتحقیق بداند و ببیند چنانکه هیچ چیزی در ملک و ملکوت و جبروت بروی پوشیده نماند. بعضی گفتهاند که ممکن است که یک آدمی این همه بداند، و هیچ چیز نماند که نداند؛ و بعضی گفتهاند که ممکن نیست که یک آدمی این همه بداند، از جهت آن که عمر آدمی اندک است و علم و حکمت خدای بسیار است، و ازینجا گفتهاند که سير فی اللهّ نهایت ندارد. کتاب فوق با نثر جذاب و خواندنی تا انتها شما را به دنبال خود میکشاند.قسمت هایی از کتاب الانسان الکامل (لذت متن) ای درویش ! چون انسان کامل خدای را بشناخت وبلقای خدای مشرف شد ، واشیارا کماهی وحکمت اشیارا کماهی بدانست و بدید ، بعد از شناخت ولقای خدای هیچ کاری برابر آن ندید و هیچ طاعتی بهتر از آن ندانست که راحت بخلق رساند و هیچ راحتی بهتر از آن ندید که بامردم چیزی گوید و چیزی کند ، که مردم چون آن بشنوند و آن کار کنند دنیا را بآسانی بگذرانند و از بلاها و فتنه های این عالمی ایمن باشند و در آخرت رستگار شوند . و هر که چنین کند ، وارث انبیاست ، از جهت آنکه علم وعمل انبیا میراث انبیاست و علم و عمل انبیا فرزند انبیا است . پس میراث ایشان هم فرزند ایشان می رسد . تاسخن دراز نشود و از مقصود باز بمانیم ! ای درویش ! انسان کامل هیچ طاعتی بهتر از آن ندید که عالم را راست کند و راستی در میان خلق پیدا کند . خواندن این کتاب را به همه مشتاقان عرفان و ادب فارسی توصیه میکنم. 00