بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

رقص برزیل با شیطان جام جهانی، المپیک و مبارزه برای دموکراسی

رقص برزیل با شیطان جام جهانی، المپیک و مبارزه برای دموکراسی

رقص برزیل با شیطان جام جهانی، المپیک و مبارزه برای دموکراسی

دیو زرن و 1 نفر دیگر
3.5
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

4

کتاب رقص برزیل با شیطان راوی داستانی است که خیلی از طرفداران فوتبال یا چیزی از آن نشنیده اند یا چندان توجه شان به آن جلب نشده است. همه ما برزیل را کشوری عاشق فوتبال می شناسیم اما شاید خبر نداشته باشیم که در جریان برگزاری المپیک و جام جهانی در برزیل چه ماجراهای پشت پرده ای از روابط نهادهایی مانند فیفا یا شخصیت های مشهوری مانند پله فاش شده است. شاید ندانیم همان زاغه نشینانی که رسانه ها آن ها را عاشق فوتبال نشان می دهند به خاطر فشاری که بر اثر سیاست های دولت بر زندگی شان وارد شده چگونه معترض برپایی المپیک و حتی جام جهانی شده اند. شاید کمی از این اخبار را رسانه ها پوشش داده باشند اما چندان حرفی از دلیل این اعتراضات نزده اند. کتاب رقص برزیل با شیطان راوی همین پشت پرده های عجیب است. چه دوستدار فوتبال باشید چه حتی از فوتبال خوشتان نیاید این کتاب برایتان جالب خواهد بود.

لیست‌های مرتبط به رقص برزیل با شیطان جام جهانی، المپیک و مبارزه برای دموکراسی

پیش رویجامعه های ماقبل صنعتی: کالبدشکافی جهان پیشامدرنبرج سکوت

سیاهه‌ی دوصد

100 کتاب

15 سال پیش «سیاهه‌ی صدتایی رمان» را نوشتم. در این فاصله‌ی پانزده ساله بیش از هزار کتاب جدی خوانده‌ام که 920 تا را شماره زده‌ام و یادداشتی ولو کوتاه نوشته‌ام درباره‌شان. بارها از من خواسته‌اند که افزونه‌ای بزنم بر سیاهه‌ی صدتایی و مثلاً سیاهه‌ی دوم را بنویسم و من همیشه بهانه آورده‌ام که هر که صد رمان بخواند، خود در رمان قریب‌الاجتهاد است و ادامه را به سلیقه‌ی تربیت‌یافته‌ی خودش انتخاب خواهد کرد. فرار از مصاحبه با همشهری جوان و پیگیری‌های مداوم خانم حورا نژادصداقت باعث شد تا قبول کنم سیاهه‌ی جدیدی بنویسم. اما این سیاهه، سیاهه‌ی دوم نیست. حتا سیاهه‌ی رمان هم نیست. در حقیقت انتخابی‌ست از به‌ترین کتاب‌هایی که در این پانزده سال خوانده‌ام. می‌خواستم به ترتیب اهمیت باشند که این ترتیب هم رعایت نشد. بیش از بیست ساعت کار مفید و پنجاه ساعت کار غیرمفید به انتخاب آثار گذراندم و حاصل‌ش شد همین «سیاهه‌ی دو صد». اما توضیحی مهم راجع به «سیاهه‌ی دو صد». تنها به رمان نپرداخته‌ام، اما به یقین می‌گویم که هیچ عنوانی هرگز از مفهوم ادبیات تهی نیست در این سیاهه. اگر دقیق‌تر بنگریم و رمان را ادبیات تعلیق بدانیم، می‌توان گفت که آن‌چه در این سیاهه آمده است حتا در سرزمین‌های دوردست از مرزهای کشور رمان، تنه می‌زند به رمان. یعنی کتاب تاریخی و مقاله‌ی بلند و حتا متن‌نامه‌های مذهبی در این سیاهه تعلیق دارند و از منظر ادبیات به آن نگاه شده است. اصح و ادق این که رمان‌نویس ام‌روز نیاز به متونی دارد که پیکره‌ی داستان را نشان بگیرد؛ پیکره‌ای که دیگر نه شخصیت است و نه فضا و نه حتا درام؛ پیکره‌ای که ذات مفهومی رمان است... همه‌ی عناوین انتخاب شده با این پیکره هم‌راستاست. «سیاهه‌ی دوصد» سیاهه‌ای است از جنس ادبیات برای رمان‌نویس... ثلث‌ش حتما سلیقه‌ی من نگارنده است اما یحتمل دوسوم‌ش مشترک است در بسیاری نگاه‌ها... خوش‌حالی دیگری دارم که نمی‌توانم پنهان‌ش کنم. پانزده سال پیش وقتی سیاهه‌ی صدتایی رمان را می‌نوشتم، دربه‌در می‌گشتم دنبال مولف فارسی‌زبان و رمان فارسی و داستان ایرانی... کم از ده درصد، رمان و داستان داخلی یافتم... تازه آن هم با اغماض... و حالا نویسنده‌گان نیمی از آثار «سیاهه‌ی دو صد» فارسی‌زبان‌ند... رضا امیرخانی، 15 اردیبهشت 1397

یادداشت‌های مرتبط به رقص برزیل با شیطان جام جهانی، المپیک و مبارزه برای دموکراسی

اسب

1401/12/13

            از اون دست متن‌‌های ژورنالیستی که باید تو روزنامه یا مجله چاپ می‌شد ولی از قضا کتاب شده. بخش‌هایی که راجع به تاریخ اجتماعی و سرگذشت برده‌داری و اقتصاد برزیل صحبت می‌کنه از بخش‌های خوندنی‌ کتابه که شاید کمتر کسی براش جالب باشه و خودش بره بخونه. بخش‌هایی هم که دربارهٔ تبعات برگزاری جام‌جهانی و المپیک بر زندگی روزمره حقایقی رو بیان می‌کنه خوندنیه و فکر کنم اگر این بخش رو بخونید دعادعا می‌کنید که هیچ‌گاه جام‌جهانی و المپیک تو کشورتون برگزار نشه‌. و در کل کتاب هم سعی داره پیدایش نئولیبرالیسم رو در برزیل به عنوان یکی از اولین کشورهایی که با نئولیبرالیسم مواجه شده بیان کنه و بگه چه قدر این فیفا و کمیتهٔ برگزاری المپیک دزد و حرام‌زاده‌ن و اینکه این دو حرام‌زاده‌ چه سرپوشی شدن برای نئولیبرالیسم‌بازی. یکی دیگه از بخش‌های جالب کتاب برای خودم هم این بود که بالاخره فهمیدم چرا از «پله» خوشم نمی‌آد.
این رو هم در آخر اضافه کنم که مترجم قلم خوب و خوندنی‌ای نداره و هنگام خوندنش خیلی خسته می‌شید.