من بدون تو

من بدون تو

من بدون تو

کلی ریمر و 2 نفر دیگر
3.0
1 نفر |
0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

0

خنده ی ملایمی کردم و جواب لرزش گونه ی قفسه سینه اش را احساس کردم. چند دقیقه ای همان طور روی شن های سرد دراز کشیدم، به ستاره ها خیره شده بودیم، و از نادرترین نوع سکوتی که می تواند نصیب کسی در شهر شود، لذت می بردیم، کمی بعد لایلا رویش را برگرداند و به چشم هایم زل زد، گریختن از نگاه های شب زده ی لایلا شدنی نبود؛ پرنده ی چشم هایم را سپردم به آسمان نگاه او و گذاشتم مرا تا هر کجا که دلش می خواهد، ببرد. زیر نور نقره ای ماه موهایش و صورتش و لب هایش به رنگی دیگر دیده می شدند...