دختری که صورتش را جا گذاشت
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
3
خواهم خواند
0
توضیحات
دو قلمروی «دانگن» با نشان گوزن و «زمیر» با نشان مار سابقه جنگی دیرینه دارند. پیامی عجیب از پدر نورا، رهبر دانگن، می رسد. او قلمروی خود را رها کرده و رفته است به منطقه ی ممنوع که می گویند موجوداتی وحشی نگهبان آنجا هستند. نورای نوزده ساله باید راس ساعت 9:30 راه بیفتد و خود را نزدیکی های آن منطقه ی ممنوع برساند. او باید ماموریتی را بر عهده بگیرد. ماموریتی که با هر تلاش نورا برای پیدا کردن دلیل آن مرموزتر می شود، رازی که مقاومت می کند. نورا به موانعی برمی خورد که انجام ماموریت در ساعت مقرر را پیچیده می سازد، موتورسوارهای گرگنشان زمیر، یک رقیب عشقی، دوست هایی که نادانسته مانع می تراشند و مرشدهایی که گویی می دانند راز ماموریت نورا چیست، رازی که قاعده زندگی در آن سرزمین را به هم می ریزد، زندگی موقت است و محدود و تکرارشونده.
یادداشتها