همه گرفتارند
اسم من مانژ است نه ماه دارم و به چیزی فکر میکنم که هنوز نمیتوانم بیان کنم وارد کله ای بشوید مغزم مثل رومیزی نخی هشت لا تا خورده است هشت لا یا شانزده لا رومیزی را باز کنید و افکار نه ماهگی مرا ببینید از یک طرف کفشدوزک ها مزه خوبی ندارند از طرف دیگر خارها می سوزانند آخر سر هم مادران پرواز میکنند خلاصه همه چیز عادی است در این جهان فقط چیزهای طبیعی وجود دارد یا طوری دیگر بگویم هر چند که فرقی هم نمیکند در این عالم فقط معجزه وجود دارد
پستهای مرتبط به همه گرفتارند
یادداشتهای مرتبط به همه گرفتارند