در این کتاب از مجموعه((کتاب جمعه)) داستان خیالی کوتاهی برای کودکان و نوجوانان گروه سنی((ج)) و ((د)) به فارسی ترجمه شده است .داستان به ماجرای  پسربچه ای به نام((مارکوس)) و خانواده اش اختصاص دارد .ماجرا از آن جا آغاز  می شود که روزی موقع خوردن غذا، کلیدی از آستین مارکوس داخل ظرف غذا می افتد . پدر به خاطر می آورد که کلید متعلق به دری در زیر اتاق شیروانی است که او سال ها  پیش در کودکی گم کرده بود .دو روز بعد، مارکوس به وجود دری در پشت بام پی  می برد که با کلید مذکور باز می شود .او به همراه خواهرش((استفی)) با کمال  تعجب در آن سوی در، دشتی سرسبز و تپه ای در دوردست مشاهده می کنند .مارکوس و  استفی به همراه پدر به دشت شگفت انگیز قدم می گذارند و با اتفاقات عجیبی روبه رو  می شوند .