در پس پرده

در پس پرده

در پس پرده

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

در اوایل اسفند ماه سال 1320 تلگرافی به امضای یکی از خویشاوندان از تبریز رسید مشعر بر اینکه سید محترمی از علمای آن شهر از چندی قبل نسبتی با خاندان مل به هم رسانده به اتفاق پسرش عازم مشهد مقدس مییاشد.خوب است به دیدنش بروم و اگر خدمتی از دستم بر آید انجام بدهم.من خود سید را ندیده و نمی شناختم ولی به ملاحظه صله ارحام که همیشه رعایت می کنم دو روز صبح و عصر به گاراژهای مربوطه رفتم و سراغش را گرفتم نشانه هایی مدادن که بالاخره روز سوم در بالا خانه یکی از گاراژهای خیابان سپه به زیارتش موفق شدم نامش سید هاشم مردی بود معمم،ریش جو گندمی پرپشتی داشت،پنجاه و پنج الی شصت ساله به نظر می رسید،قیافه جذابی داشت که جلب محبت و احترام می نمود.خود را معرفی کردم اظهار خوشوقتی نمود،طرفین جویای حال اقوام دور و نزدیک شدیم معلوم شد که بیش از دو ساعت از ورودش به تهران نمی گذرد صمیمانه پشنهاد کردم که در ایام توقف تهران میهمان ما باشد اول قبول نکرد و چون اصرار ورزیدم موکول به موافقت فرزندش نمود. پرسیدم چکند اولاد دارد گفت:سه دختر دارد که هر سه در خانه شوهر به سر می برند و پسرش منحصر به همین سید علیاست که در این سفر همراه پدر می باشد.