کشته عشق

کشته عشق

کشته عشق

4.5
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

1

کتاب کشته عشق، نویسنده اسماعیل فصیح.

یادداشت‌های مرتبط به کشته عشق

            کتاب مشتمل بر سه قسمت است. قسمت اول داستان بلند «کشته‌ی عشق» نام دارد که کتاب عنوان خود را از آن برگرفته. قسمت دوم داستان کوتاه نسبتاً بلندی است با عنوان «ما»، و قسمت سوم به ترجمه‌ی داستان بلند «کشته‌ی عشق» اختصاص دارد. «کشته‌ی عشق» داستان جنگ است. گوشه‌ای دیگر از جنگ هشت ساله با دشمن متجاوز که این بار قهرمان قصه، «احمد عدنان»، دوازده ساله است. اصالتاً آبادانی که در همان ماه‌های نخست جمله‌ی صدام حسین، جنگ‌زده و آواره شده و حالا آمده بیمارستان شرکت نفت که راوی بر اثر سکته‌ی خفیف مغزی در آن‌جا استراحت می‌کند تا از مادرش پرستاری کند، مادری که مجروح شده و سرانجام راوی در یک سفر اضطراری در اسکله‌ی ماهشهر او را به دایی‌اش می‌رساند. قصه‌ی دوم «ماه» نام دارد و داستان کودکی است جنگ‌زده که در خانه‌ای با مادرش به سرایداری مشغول شده‌‌اند و کودک در نیم‌شبی مأمور می‌شود، مستی را تا خانه‌اش همراهی کند. قسمت سوم نیز به ترجمه‌ی داستان اول به زبان انگلیسی اختصاص دارد که عنوان Killed for Love  را  گرفته است.


کتاب ماه ادبیات، سال یکم، شماره‌ی یکم.
          
            
کتاب کشته عشق شامل دو داستان کوتاه (کشته عشق و ماه ) از روزهای جنگ است. در داستان اول طبق معمول جلال آریان ( شخصیت ثابت داستان های فصیح) روایت گری می کند.
کشته عشق داستان پسری دوازده ساله به نام احمد عدنان موسی است که آریان در بخش بیماران سرپایی بیمارستان آبادان، با او رو به رو می شود و سعی در یافتن علت شوکه شدن و سکوت او دارد.
کشته عشق داستان بسیار غم انگیزی از روزهای جنگ و تلاش های یک مادر برای حفظ زندگی فرزندش است. مادری که خود را به میدان جنگ می رساند تا پسرش را که تنها بازمانده گروهی ده نفره است، به بهانه ی کم سن و سال بودن از چنگ دشمن نجات دهد. اما دشمن فقط دو گزینه پیش روی او می گذارد: اعدام صحرایی پسر یا اسارت مادر با اعمال شاقه... و مادر بدون درنگ اسارت خود را انتخاب می کند و پس از فراری دادن پسرش و دور شدن او، با تحریک دشمن ( برای جلوگیری از تن دادن به خواسته هایشان) آن ها را به کشتن خودش ترغیب می کند . و سرانجام جسدش به رودخانه انداخته می شود، غافل از اینکه پسرک در گوشه ای نظاره گر تمام این وقایع است.