همیشه پیش من می ماند: سردار شهید یدالله تقی یار به روایت همسر شهید

همیشه پیش من می ماند: سردار شهید یدالله تقی یار به روایت همسر شهید

همیشه پیش من می ماند: سردار شهید یدالله تقی یار به روایت همسر شهید

فاطمه قائدی و 1 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

1

خواهم خواند

0

کتاب حاضر، روایتی داستانی از سرگذشت و خاطرات شهید «یداله تقی یار» از زبان همسر وی است. این کتاب باهدف آشنا ساختن جوانان با زندگی این شهید بزرگوار نگاشته شده است. در داستان می خوانیم:«صدای تک سرفه های بی رمق ننه بزرگ از اتاق پشتی می آید، می نشینم پشت دار قالی. آفتاب خودش را رسانده به بالای چله، چله نو زاده ایم. می خواهم این بار ابریشم ببافم، کرم، لچک ترنج. پودهای نازک رنگی؛ یکی سبز، دو تا نخودی، گره کن، دو تا انابی گره کن ... می دانم به این سادگی ها بالا نمی رود این گره های ریز، ولی امان از وقتی که تمام شود. چله را که بریدند، قالی را پهن اتاق می کنی، قبل اینکه استادکار، آن را ببرد، دست می کشی روی نقش گل ها، ظریف است عین خود گل».

یادداشت‌های مرتبط به همیشه پیش من می ماند: سردار شهید یدالله تقی یار به روایت همسر شهید