جزئیات فعالیت
1403/8/3
«فلسفه چیست؟» عنوان مقاله اول است. برای تعریف فلسفه اول دو وجه نیازمندی به فلسفه مطرح میشود. این گزارش حاوی مطالب مقاله علامه، پاورقی شهید مطهری و نکات استاد کرمانشاهانی میباشد. وجه اول نیازمندی به فلسفه، وجود قوه کنجکاوی در انسان است. انسان فطرتا میل به پاسخ به سوالاتی دارد که در اثر برخورد با چیزهای در دسترس پیش میآید. با توجه به اینکه این میل به پرسش در انسان فطری است، اگر به این نیاز پاسخ درست داده نشود سعادت انسان غیرممکن میشود. در این هنگام یکی از مهمترین علتهای پیشامد این مطلب، برخورد ما با موجودات و پدیدههایی است که فرض میکنیم واقعیاند اما بعد از مدتی متوجه میشویم که دروغ و بیپایه بوده است. در سیر طبیعی حیات انسان ما غریزه بحث و کاوش از هرچیزی که در دسترس ماست داریم و از علل وجودی آن میپرسیم. در اینجا انسان باید موجود حقیقی و واقعی را از موجودات پنداری یعنی اعتباریات و وهمیات تفکیک کند. علامه در ابتدا حقایق را از وهمیات و اعتباریات جدا میکندو سپس شهید مطهری هر سه را به تفکیک توضیح میدهد. ادراکات و مفاهیم ذهنی انسان سه دستهاند: ۱. حقایق: یعنی مفاهیمی که در خارج، مصداق خارجی دارند. البته حقیقت گاهی یعنی همان چیزی که مطابق با واقع است و گاهی یعنی اعتقاد من نسبت به خارج که صدق و کذبش یعنی از آن جهت که مطابق واقع هست یا نه سنجیده میشود. ۲. اعتباریات: مفاهیمی که در خارج مصداق واقعی ندارند ولی عقل برای آنها مصداق اعتبار میکند. یعنی چیزی که در اصل مصداق این مفهوم نیست را به عنوان مصداق اعتبار میکند. مثلا وقتی سه فرد در کنار هم قرار میگیرند گروه سه نفره در خارج مصداق ندارد ولی عقل «گروه سه نفره» را اعتبار میکند و به مصداق خارجی نسبت میدهد. در اصل مجموع افراد در خارج هیچ واقعیتی ندارد و آنچه واقعیت دارد یکایک افراد است نه مجموع آنها. اعتباریات از دو جهت بررسی میشود. از یک جهت که با واقعیت مطابقت ندارد و با وهمیات مشترک است. و از جهت دیگر، اینکه خودشان در خارج مصداق ندارند ولی دارای فایده هستند. اعتبارات عقلی در حوزه عقل نظری و اعتبارات عقلایی در حوزه عقل عمل است. با این حساب عقلا و نظرا کار ما پیش نمیرود مگر اینکه اعتباریات داشته باشیم. ۳. وهمیات: آن دسته از مفاهیمی که هیچ مصداقی در خارج ندارند و باطل محض هستند. مثل مفهوم سیمرغ و شانس و... . وجه دوم نیازمندی به فلسفه، موضوع علوم است. اساسا ثبوت موضوع برای هر علمی نیازمند فلسفه است. برای فهم مطلب ابتدا باید تعریف دقیق موضوع را ارائه دهیم. موضوع علم یعنی بحث از عوارض ذاتی.. هر علمی، در ابتدا شی معینی که موضوع است را را تعریف میکند و بعد آن را واقعیت دار و موجود فرض میکند و سپس از عوارض و احکام مربوط به آن بحث میکند. مثلا موضوع علم فیزیک جسم است. ابتدا باید جسم تعریف شود. در گام بعدی جسم وجود داشته باشد و سپس از احکام مربوط به جسم بحث شود. حال اینکه یک علم چگونه موضوعش را مشخص کند کار فلسفه است. چون ما هنوز وارد علم فیزیک نشدیم که بدانیم از چه چیزی بحث خواهیم کرد. همیشه یک علم مادر عهده دار تعیین موضوعات علوم است. و این علم باید توان جداسازی واقعیات را از غیر واقعیات داشته باشد. نکته مهم این است که طبق قاعده فلسفی «ثبوت شی لشی فرع ثبوت مثبت له» اساسا اثبات هر خاصه از خواص موجودات به موضوع خود محتاج به ثبوت قبلی آن موضوع میباشد. پس هیچگاه خود علم نمیتواند چیزی که ندارد را اثبات کند. در اینجا یک سلسله بحثهای برهانی این غرض را تامین میکند و و نتیجهاش اثبات وجود حقیقی اشیا و تشخیص علل و اسباب وجود آنها و چگونگی و مرتبه آنهاست که به آن «فلسفه» میگویند.
141
11
10
(0/1000)
1403/8/4
علیکم السلام. صوتهای دوره اولی که اصول فلسفه گفتن در مدرسه معصومیه رو گوش میکنم.
0
1403/8/4
تو گزارش قبلی هم یه نفر بهم اینو گفت. تو بیو ان شالله مینویسم دارم با صوتهای حاج اقای کرمانشاهانی اصول فلسفه میخونم :)) @Mohamadrezaimani
1
نظرات