یادداشتهای زهرا عالی حسینی (74) زهرا عالی حسینی 1404/6/6 چی بخورم قوی بشم! استوارت ج. مورفی 3.4 2 یک کتاب خوب دیگه از مجموعه مهارت های زندگی استوارت جی مورفی. یکی از نکات مثبت این مجموعه برای من این بود که نویسنده در صفحاتی نکات اصلی رو جداگانه نوشته و در پایان هم جمع بندی کرده. این موضوع آموزش رو خیلی راحت تر کرده. کتاب برای گروه سنی الف و ب نوشته شده، و طبیعتاً نویسنده نمیتونه بدون مستقیم گویی و نتیجهگیری به هدفش دست پیدا کنه. در کل زنیب ما این مجموعه رو دوست داره و واقعاً روش اثر مثبت داره:) 0 0 زهرا عالی حسینی 1404/6/2 تدی مودب است آلیسون رنلدز 2.0 1 من اینطور کتاب های "ادب از که آموختی از بیادبان" که آدم ها رو به "خوب" و "بد" تقسیم میکنن و برچسب میزنن رو اصلاً نمیپسندم. اگرچه توی کتاب مستقیماً به این واژه ها اشارهای نشده، ولی برداشت دیگهای جز این نمیشه داشت: سامی بد و بیادب و خسیسه، تدی از رفتار سامی دلخور و ناراحت شد و رفت خونشون و دیگه باهاش بازی نکرد، تدی فهمید رفتار سامی بده، تدی نمیخواد مثل سامی باشه پس برای همین از خونوادش عذرخواهی کرد و مودب شد. اینطور کتاب ها نتیجهای جز برچسب زنی کودک به خودش و اطرافیانش ندارند. زینب ما هم برداشتی جز این نداشت. بعد از خوندن کتاب گفت فلان بچه مثل سامیه چون اسباب بازیاشو به کسی نمیده. و یا شب گفت زهرا منم مثل سامیام چون که هل میدم! 6 2 زهرا عالی حسینی 1404/6/2 ای وای، گم شدم! استوارت ج. مورفی 3.3 2 راهنمایی های جامع و کاربردی درباره موقعیت "گم شدن" کلاً این مجموعه کتاب های مهارت های زندگی استوارت جی مورفی خیلی پیشنهاد میشه. در کنار این توصیه ها میتونید توصیه های دیگهای هم به کودکتون بکنید. مثلاً همیشه پلیس در دسترس نیست، یا همیشه آدم آشنا اطراف پیدا نمیشه، اونوقت باید به کی اعتماد کرد؟ مثلاً خوبه مکان های امن دیگهای هم به بچه یاد داد. مثل همون ایستگاه آتش نشانی، یا مطب دکتر یا کارکنان بیمارستان. یا مثلاً توی افراد ترجیحاً کسی که خودش بچه داره، اگر نبود، فقط یک خانم(البته قصد بیاحترامی ندارم. ناراحت نشید؛) ولی خب خداوکیلی مگه چند درصد احتمال داره یک خانم سارق کودک و معتاد و خلافکار و نادرست باشه؟) اگر نبود، اونوقت باز هم کسب و کار های معمولی اطراف اولویت دارند تا هر غریبهای تو خیابون. 0 5 زهرا عالی حسینی 1404/5/29 مستر همستر به دیگران کمک می کند رزی گرینینگ 4.0 1 برای تشویق کودک به کمک کردن در خانه و جمع کردن وسایل و اسباب بازیهاش میتونه کتاب خوبی باشه. تصویرپردازی خوبی داشت و جزئیات خوبی رو به تصویر کشیده بود. سوالات آخر کتاب هم میتونه کمک کننده باشه. نکته مثبت کتاب این بود که به جای انتقام جویی، تبعات کمک نکردن رو نشون داد. 0 0 زهرا عالی حسینی 1404/5/28 باکتری و آنتی بیوتیک برای کوچولوها (علوم) جان فلورانس 4.0 1 ویِ چهار ساله از این کتاب خیلی خوشش اومد. کلی سوال درباره باکتری ها و ویروس ها پرسید و بعد هم درخواست کرد براش میکروسکوپ بخرم تا بتونه باکتری ها رو ببینه؛) 0 5 زهرا عالی حسینی 1404/5/22 با عشق، از طرف مامان جنت برادلی 4.0 12 اگر به هر دلیلی مجبور هستید کودکتون رو، برای مدتی طولانی ترک کنید، این کتاب قصه برای آماده کردن بچه خیلی کمک کننده است. چون بچه ها درک درستی از زمان ندارند. و نمیدونن ممکنه واقعاً چقدر طول بکشه، اونا دامنه خیلی محدودی رو میبینن و تو دنیای کوچیکشون همه زمان هاشون حول محدوده روز قبل تا فردا میچرخه:) و یا اینکه با این مواجهه ناگهانی ممکنه فکر کنن شما برای همیشه تنهاشون گذاشتید و آسیب خیلی زیادی ببینن. این کتاب قصه به خوبی مفهوم گذشت زمان طولانی، دلتنگی، انتظار، و عشق والد رو منتقل میکنه. هرچند علیرغم محتوای خیلی خوبش تصویرپردازی خیلی غمانگیزی داره. میتونید قبل از رفتن یک جلد از اینا به کودک دلبندتون هدیه بدید و وقتی میخواید براش بخونید اسم کیپلینگ و مادرش رو با اسم بچه و خودتون جا به جا کنید تا درک و همذات پنداری بهتری داشته باشه. پ.ن: برای زینب عزیزم، که میترسم مجبور شم به زودی ترکش کنم و خیلی میترسم از اینکه حالا که اینقدر به خودم وابستهش کردم بهش آسیب بزنم:) "روباه گفت: آدم ها این نکته را فراموش کردهاند ولی تو از یاد نبر. تو هر چیزی را که اهلی کنی، مسئول آن خواهی بود. تو مسئول گل خود هستی..." 1 21 زهرا عالی حسینی 1404/5/20 آلن تو می توانی! استوارت ج. مورفی 3.2 1 یک کتاب خوب و کاربردی درباره خودباوری و برای مقابله با "نمیتونم". مناسب برای بچه هایی که اعتماد به نفس پایینی دارند و یا بچه های خجالتی. این روش مرور کردن موفقیت های گذشته هم کاملاً بر اساس اصول روانشناسیه. «کودکان دوست دارند والدین ابتدا مهارتهای قبلی شان را با آنان مرور کنند و سپس مهارت جدیدی از آنان بخواهند؛ مثلاً والدین به خاطرش بیاورند که دیروز توانسته است از پله اول بپرد و امروز نیز می تواند با تلاش بیشتر خود و به کمک والدین از پله دوم نیز بپرد. بنابراین ، جالب ترین کارها برای کودکان کارهایی هستند که توان انجام آنها را دارند و آرزو میکنند با کمک یا بدون کمک دیگران در انجام فعالیتها پیشرفت کنند. میزان انگیزه کودکان برای رسیدن به این آرزو به امکاناتی بستگی دارد که والدین با کمک فکری و یا استدلالی خود برای آنان فراهم میکنند./دیدیه کالوت، روانشناس رشد حسی_حرکتی کودکان» 0 7 زهرا عالی حسینی 1404/5/19 ماشین ها (سلام دنیا) جیل مک دونالد 3.6 2 با اینکه اصلاً انتظارش رو نداشتم، این کتاب برای ویِ چهارساله خیلی جذاب بود. در تمام طول کتاب با دقت به تصاویر و توضیحات من توجه میکرد و مدام هم سوال میپرسید که مثلاً "ماشین بنزینی درختا رو خراب میکنه؟ میشه برام ماشین مسابقه بخری؟ ماشین حمل زباله آشغالا رو کجا میریزه؟ رو صندلیا؟ بعد که جمعشون کرد کجا میبره؟ ما میتونیم سوار تریلی شیم؟ چرا تریلی وسایلا رو میبره برای مغازه ها؟ چرا نمیاره در خونه خودمون؟" و کلی سوال دیگه درباره ماشین ها! حقیقتاً من از سوال پرسیدنش و علاقه نشون دادنش و این تعاملی که با کتاب ایجاد شد خیلی خوشحال شدم؛) از اول تابستون داریم باهم یک سری کتاب های آموزشی میخونیم، ولی اون کتاب ها نتونسته بودن اینقدر نظرش رو جلب کنن یا اینکه علیرغم انتظار کشیدن من اونقدرا هم سوالی در ذهنش ایجاد نمیشد. پ.ن: ولی معرفی ماشین ها کامل نیست و خیلی ها از قلم افتادن و ضمناً تعدادیشون هم خیلی برای بچه های ایران کاربردی نداره. 0 6 زهرا عالی حسینی 1404/5/8 و من دوستت دارم فردریک بکمن 3.9 78 و زنِ ژاکت خاکستری، یک جایی دور و بر همه ما پرسه میزند... 0 9 زهرا عالی حسینی 1404/5/4 من هم می ترسم! غزال موسوی 3.6 6 هم میتونه خوب باشه هم بد. برای اینکه بچه با ترس هاش مواجه شه و بدونه ترسیدن اشکالی نداره، خوبه. ولی مثلاً آبجی من بچهایه که تا یکی بگه از یک چیزی میترسه، یا تا بهش بگم فلان چیز اصلاً ترس نداره، از اون به بعد اون چیز هم به دامنه ترس هاش اضافه میشه و فکر میکنه حتماً باید چیز ترسناکی باشه دیگه. میتونست داستان بهتری داشته باشه. مثلاً درخت های توی پارک، در نهایت شکل خندهداری به خودشون بگیرن. من اینجور کتابایی که هیولاهارو تبدیل به موجودات خنده دار میکنن رو بیشتر میپسندم. یا مثلاً اگر پسرک دست مامانش رو میگرفت و سوار چرخ و فلک میکرد تا مامان بفهمه چرخ و فلک ترس نداره، یا با باباش میرفت دندانپزشکی و دستش رو تو دستش نگه میداشت تا باهم از پسش بربیان، اونوقت میتونست داستان بهتری داشته باشه. هرچند که ممکنه ترس هرگز از بین نره، ولی باید یه طوری باهاش کنار اومد. تازه اصلاً داستان نبود! تصویرپردازی خوبی داشت ولی بیشتر انگار کتاب روانشناسی برای مخاطب کودک بود. اینطور کتاب ها جذابیت کمتری برای کودک دارن. 2 11 زهرا عالی حسینی 1404/5/3 جمجمه ای در کانه مارا مارتین مک دونا 3.4 15 مارتین مک دونا نویسندهای است که همیشه میتواند غافلگیرت کند. هربار سعی میکنم ماجرایش را حدس بزنم، دستش را رو کنم و کسی که اصلاً بهش نمیخورد را قاتل پایانی بگیرم، ولی هر بار او باز غافلگیرم میکند و باز هم قضیه مطابق انتظار من در نمیآید. حتی درباره پایان داستان هم، بعضی نویسنده ها غمگین مینویسند، بعضی شاد، ولی مارتین مک دونا گاهی با خشونت و وحشیگری تمام و گاهی چیزی که گرچه در ابتدا خشونت به نظر میآید، ولی درپایان شوخیای مضحک از آب در میآید. و من هیچوقت تا قبل از صفحه آخر نمیتوانم درست پیشبینی کنم این که میخوانم دقیقاً کدام است؟ آیا خشونت واقعاً رخ داده یا همهاش بازی است؟ ولی درباره کتاب، موجودات نمایشنامه های مکدونا، این حیوانات وحشی، انسان نیستند. من را بیشتر به یاد انسانواره های بدوی میاندازند. یا هم چیزی شبیه انسان امروز. این انسانِ پوچ، سرگردان، بیمصرف، پرمدعا و با درونیات پستفطرانه، امیال کثیف، بیمعنی و عیاش که همه چیز را، از جمله هرچیزی را که از دیرباز تاکنون، انسان مقدس میپنداشته را، به سخره میگیرد و لگدمال میکند. انگار مارتین مکدونا به یکباره لباس از تن این انسان خودشیفته کشیده، و او را عریان و وقیح، در بیشرمترین حالت خود به همه مینمایاند. یا اینکه انگار همه کتاب های او چیزی شبیه این سوال هستند که: "چه میشود اگر همه مردم لخت مادرزاد در انظار عمومی ظاهر شوند و همه ارزش های گذشته را بازتعریف کنند؟" یا سوال هایی از این قبیل که "این ارزش ها با چهچیز سنجیده میشوند؟ و با کدام ترازو وزن و مقایسه میشوند؟ اگر یکباره همه مردم درباره وزنها تغییر عقیده دهند یا حتی خود ترازو را زیر سوال ببرند، آنوقت چه اتفاقی میافتد؟" از متن کتاب: 《میک: (به مِری) با اون ماژیک های کوفتی شب رنگت نگاهشکن چند تا ماژیکِ شبرنگ داره تامِس، مثلاً بینگو قراره یهخرده تفریحکردن باشه و سرِ این تفریح کردنه چند پوند هم پول برا کوفتیهای بدبختِ افریقا جمع شه. مِریجانی از تو دهنِ سیاهپوستهای گشنهس که بُردهای بینگوشو میکِشه بیرون، ولی ندیدهم بشونیش ازش اعتراف بگیری. مِری: گشنگی دادن به سیاهپوستها بهتر از این نیست که آدم زنشو بکُشه؟ میک: اصلاً بهتر نیست.》 0 13 زهرا عالی حسینی 1404/4/30 کی چه کاره است؟ استوارت ج. مورفی 3.5 2 یک کتاب آموزشی خوب برای آموزش مفاهیم جامعه، محله، همکاری و خدمت به جامعه. و آموزش شغل های دکتر، آتش نشان، پلیس و کتابدار. 0 4 زهرا عالی حسینی 1404/4/30 دوباره یادم رفت اجازه بگیرم!: آموزش مهارت «اجازه گرفتن» و «عذرخواهی کردن» جولیا کوک 3.2 4 برای آبجیم خوندم و گفت این چیه زهرا یه قصه بیار؛/ ولی خب شما بخونید کتاب خوبیه. داستانش زیاد جذابیتی نداره. پیامش یکم رو و مستقیمه. ولی چیز بدی نیست. به همه ابعاد مختلف اجازه گرفتن پرداخته. دلایلش قانع کننده است، نگرانی مادر، دردسر درست کردن، تنبیه شدن، و سختی عذاب وجدان و عذرخواهی کردن. دغدغه اصلی بچه ها رو هم مطرح کرده: خب هروقت اجازه میگیرم نه میشنوم! ولی مطمئن نیستم جواب قانع کنندهای به این سوال داده باشه. برای آموزش شیوه درست "اجازه گرفتن" و "عذرخواهی کردن" هم خوبه. 0 3 زهرا عالی حسینی 1404/4/21 آنی شرلی در ویندی پاپلرز جلد 4 لوسی مود مونتگمری 4.4 70 جلد چهار هم تمام شد. و با احترام نظرم هنوز همان است که در پایان جلد دو و سه نوشتم. اوایل داستان کم کم داشت از ماجرای درگیری با پرینگل ها خوشم میآمد و خیال کردم آنی شرلی بالاخره دارد وارد دنیای بزرگسالی میشود، ولی نویسنده بهطرز غیرمنتظره و باورناپذیری توی ذوقم زد... به نظر من شیرینی خیالپردازانه دنیای آنی شرلی واقعاً جذاب است. انگار کل دنیای آنی شرلی در آن "فردا"ی خیالی الیزابت کوچولو رقم میخورد. ولی تا اینجا، هرگز نمیتوانم بپذیرم که داستان واقعبینانه است. من فکر میکنم دلم میخواهد صدای این دخترکِ خوش قلبِ شادِ امیدوار را در زندگیام داشته باشم. برای وقت های ناامیدی، برای فراموشی حقایق تلخ، اشتباهات، حسرت ها، کینه ها و دشمنی ها، گذشته های غیرقابل جبران... ولی باور ندارم زندگی واقعی شبیه دنیای آنی شرلی است. بلکه کاملاً بالعکس، اینجا که من هستم، چنین اتفاقاتی نمیافتد و از این پایان های خوب و خوش هم خبری نیست. زندگی واقعی اینقدر خوشبینانه نیست. همیشه راه برگشت وجود ندارد، و همیشه مردم به فکر جبران اشتباهات گذشتهشان نمیافتند، و آدم ها همیشه به هم نمیرسند، و همیشه نمیشود مردم را عوض کرد، دست کم نه همهشان را، و همیشه صلح و دوستی و بخشش برقرار نمیشود، و همیشه آدم به موفقیت نمیرسد، و همیشه محبوب واقع نمیشود، و خیلی از آرزوهایش را هم با خودش به گور میبرد. یا حتی خیلی وقت ها علیرغم تلاش، خوشبینی و خوشنیتیِ تو، نمیشود. همین. فقط نمیشود. بدون اینکه دنیا به تو هیچ توضیحی بدهد. من واقعاً متاسفم که زندگی واقعی اینطور نیست، ولی تقصیر من نیست. اینطور نیست دیگر... همین و بس. *** پ.ن ۱: من همیشه از تعامل و حتی شنیدن نظرات مخالف دیگران خوشحال میشم و این بار هم همینطور:) ولی کل این متن رو به عنوان نظر شخصی و بیارزش بنده بخونید. پ.ن۲: من با خوشبینی دشمنیای ندارم. ولی ترجیح میدم خوشبینیِ واقعبینانه باشه. من دوست دارم باور کنم زندگی میتونه با همه شکست ها و تلخی هاش قشنگ باشه. ولی اتفاقای بد تو کتاب آنی شرلی خیلی کوچیکن. حداقل شبیه زندگی من و آدمایی که من دیدم که نیستن. قبول دارم که درد و رنج زندگی هم توش بود. اما درد و رنجش به نسبت موفقیت ها و خوشی هاش خیلی کمه. و بیشتر حوادث طبیعیه تا بدی آدم ها، یا احساس تنهایی، یا شکست و... حتی فقط نسبتشون یا موضوعشون نیست که به نظرم غیرقابل باوره. من با چگونگی رخ دادن اتفاقات خوب داستان هم مشکل دارم و به نظر من منطقی و باورپذیر نیست. پ.ن۳: جلد ۱ خیلی خوب بود. جلد ۲ و ۳ و ۴ به نظر من زیادی رویایی بودن. میگن جلد ۵ به بعد سختیهاش بیشتره و خب ممکنه به نظر من باورپذیرتر بیاد:) 10 53 زهرا عالی حسینی 1404/4/15 نگذار کبوتر تا دیروقت بیدار بماند! مو ویلمز 4.4 7 این مجموعه کبوتر کلاً از این نظر که تعاملیه و دیالوگ ها با کودک رد و بدل میشه و همچنین بچه خودش رو جای پدر و مادر میذاره و به بهانهگیری های کبوتر قاطعانه نه میگه و سعی میکنه خودش عاقل و فهمیده به موضوع نگاه کنه، خیلی کتاب خوبیه. ولی کاش برای این سوال که "اصلاً چرا باید بخوابم؟" هم جوابی داشت. برای آبجیم خوندم و در کمال تعجبِ من، به کبوتر گفت بخواب دیگه! منم میخوام بخوابم! یا اونجا که کبوتر گفت بیا حرف بزنیم. امروز چیکارا کردی؟ قاطعانه گفت نه من الان میخوام بخوابم. وقت خوابه! درصورتی که خودش هر شب به من میگه بیا اول حرف بزنیم؛)) البته اینم بگم که خودش نخوابید و به محض اینکه کبوتر خوابش برد گفت زهرا حالا یه قصه دیگه. کبوتر گول میزنه واسه من؛/ 2 14 زهرا عالی حسینی 1404/4/4 دنیا را بلرزان کوتی کوتی جلد 3 فرهاد حسن زاده 4.0 2 من زیاد از این مجموعه کوتی کوتی خوشم نمیاد، به نظرم یکم بیمزه است. ولی وِیِ سه ساله، عاشق قصه های کوتی کوتیه. اما این جلد واقعاً خوب بود. به نسبت اون دو جلد دیگه معنیدار و آموزنده بود. طنزش هم ملموستر بود. 2 9 زهرا عالی حسینی 1404/4/3 و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود فردریک بکمن 4.1 97 "به طور حیرتانگیزی پیر شده. آنقدر پیر که آدم ها دست از سرش برداشتهاند و دیگر به او نق نمیزنند که باید مثل یک آدم بزرگ رفتار کند. آنقدر پیر که دیگر برای بزرگ شدن دیر است. بودن در این سن بدک هم نیست." پیری همیشه برایم سن جذابی بوده. مثل کودکی. سنی که در آن دیگر برای رسیدن به جایی عجله نداری، قدم هایت دوباره آهسته میشوند، دیگر مقصدی در کار نیست و میدانی این فقط مسیری است که باید ادامه بدهی، تا هیچ کجا... شاید برای همین پدربزرگ ها و نوه ها بیشتر حرف هم را میفهمند. شاید چون هیچکدام به دیگری نمیگویند: زودباش! عجله کن! عجله برای چه؟ برای رسیدن به کجا؟ "کسی که برای زندگی شتاب داره در واقع برای مرگ عجله میکنه." اولین کتابی بود که از فردریک بکمن خواندم. قبلاً تعریف "مردی به نام اُوِه"اش را زیاد شنیده بودم. ولی هیچوقت سراغش نرفته بودم. دقیقاً به همین دلیل که زیاد تعریفش را شنیده بودم. وقتی زیاد از کتابی تعریف میکنند، یا خیلی خوب است، یا خیلی مزخرف. ولی به پیشنهاد کسی تصمیم گرفتم از فردریک بکمن چیزی بخوانم. کتاب سطحی نبود، بله، نثری ساده و روان داشت و احتمالاً برای همین برای همه محبوب است، اما در عین حال خیلی عمیق بود. عمیق، غمگین، و در عین حال روشن... این تجربه را هرگز فراموش نمیکنم. ممنونم آقای بکمن، ممنونم. پ.ن: پیشنهاد میکنم اگر سرتان خیلی شلوغ است، و آنقدر کار مهم دارید که برای بچهها وقت ندارید، حتماً این کتاب را بخوانید. 3 40 زهرا عالی حسینی 1404/2/16 آنی شرلی در جزیره جلد 3 لوسی مود مونتگمری 4.7 83 شرمنده خانم مونتگمری عزیز، کاش زندگی همینقدر کلیشهای و مسخرهبازی بود، ولی نیست. نمیتوانم بگویم از خواندن آنی شرلی پشیمانم. اگر پشیمان بودم قاعدتاً جلد چهارم را شروع نمیکردم. اما اینطور هم نیست که عاشقش باشم. فضای عاطفی داستان که کلیشهای تر و غیرواقعیتر از این نمیتوانست باشد. و همچنان هم در جای جای داستان همه عاشق آنی میشوند و درباره هوش و شخصیت و ذکاوتش صحبت میکنند. و موفقیت ها پشت سر هم بر روی سر آنی فرو میریزند. مثلاً آقای داگلاس عاشق جَنِت است، ولی وقتی جنت و آنی بیرون جلسه کلیسا ایستادهاند شروع میکند به تعریف کردن از آنی! همه این چیز ها مجموعاً توی ذوقم زد. آنیشرلی، مشکلی ندارد، فقط زیادی قصه است... آنقدر که نمیشود با زندگی واقعی تطبیقش داد و فکر کرد آه بله دنیا چه جای قشنگی است! پ.ن۱: اگه تو هیچکدوم از جلدای بعدی هم آنی هیچکدوم از موارد افسردگی، دوره طولانی غم و شکست رو تجربه نمیکنه باید تبریک بگم. اون یه ابرانسانه! پ.ن۲ با هشدار لو رفتن کمی از داستان: تو این جلد تنها چیزایی که خیلی دوستشون داشتم و به نظرم واقعی و زیبا اومدن، یکی مرگ غمانگیزِ روبی گیلیسِ تشنهی زندگی بود، و اون یکی انتخاب عجیب فیلیپا گوردن(:ازدواج با یک کشیشِ ساده، با قیافهای معمولی، و فقیر) بود. دخترک خوشقلبِ شاد که اوایل داستان زیاد ازش خوشم نمیاومد. 83 53 زهرا عالی حسینی 1403/11/30 Mama, I Can't Sleep Brigitte Raab 3.0 1 عنوان ترجمه فارسی(صوتی): مامان من نمیتونم بخوابم آخر شب به عنوان قصه قبل از خواب گوش دادیم و خدا رو شکر اونقدر کسل کننده بود که فوراً خوابش برد... 0 6 زهرا عالی حسینی 1403/11/21 رگ و ریشه جان فانته 3.7 14 کتاب را مدت ها پیش خواندهام. به نظرم خانواده باید یک همچین مفهومی داشته باشد. چیزی جدایی ناپذیر. غیرقابل دور ریختن. که هر چه قدر هم بد باشند، هرچقدر هم به خودت حس تنفر القا کنی، در نهایت جایی در دلت در عین تنفر، دوستشان داری. حتی شاید نشود اسمش را دوست داشتن گذاشت. یک جور تعهد. یک جور احساس وابستگی. و اگر آواری هم به سرشان بریزد، هیچ نقطهامن و حصاری برای تو وجود ندارد. سرنوشتشان به سرنوشت تو گره خورده و هر کاری کنی هر اتفاقی که برایشان بیافتد خواه ناخواه دامان تو را هم میگیرد. حتی اگر در دورترین نقطه دنیا زندگی کنی. پ.ن: البته که من از خانوادهام متنفر نیستم. و البته که پدر من نیک مولیسه نیست. و رابطه خوبی هم با او دارم. ولی چیزی که کتاب به تصویر میکشید، این رگ و ریشه متصل را، خیلی دوست داشتم. ممنون آقای فانته. 0 15