یادداشت‌های ⋆。˚ ☁︎˚。⋆Mahlin *ੈ✩‧₊˚ (46)

          کتب ناهمتا یا سنت شکن.
یک فانتزی آخر الزمانی زیبا. اما با یه سری مشکلات! 
وقتی کتاب رو شروع کردم هیجان زیادی داشتم. تا اواسط کتاب همه چیز خوب بود. یه عالمه سوال و پیچش مغزی داشتم که اصلا نمیتونستم حلش کنم. احساس میکردم  
نیمه ی دوم کتاب قراره منو به شدت تحت تاثیر قرار بده ولی...نداد! 
از شخصیت تریس خوشم میومد اما بعضی جاها بی دلیل احساس ضعف میکرد یا نمیتونست از خودش دفاع کنه و همین خیلیییی حرصم داد. 
کتاب جالبی بود ارزش یک بار خوندن رو داره با اینکه خیلی کنجکاو هستم بدونم چی میشه و توی جلد های بعدی چه اتفاقی میفته اما متاسفانه کتابخونه همین جلد رو داشت و این مجموعه اون قدر قوی نیست که ارزش خریدن داشته باشه پس تا همین جا کافیه. شاید فیلمش رو دیدم فعلا نمیدونم. 
در کل کتاب جالبیه موضوع عجیبی داره ولی من انتظار یک پایان طوفانی داشتم.
پ ن: الان ذهنم خیلی مبهمه!
❌خطر اسپویل❌
❌من که آخرش نفهمیدم پشت حصار چیه😐😐همش منتظر حمله یه چیزی بودم اما هیچی نشد! 
یعنی پایانش فقط این بود که فرقه دانش، فرقه شجاعت و فداکاری رو نابود کنه؟؟؟ 
پس پشت حصار چیه؟ چی شده که دنیا به این روز افتاده؟ اصلا چه طور همه چی نابود شده؟ فرقه ها چطور به وجود اومدن؟ 
نمیدونم شاید توی بقیه جلد ها پاسخ این سوالا رو بدن نمیشه اینجوری نتیجه گیری کرد چون کتاب ادامه داره. 
اما من انتظار یک پایان خیلییییی طوفانی رو داشتم.
نه این!❌ 
ولی..با همه اینها ارزش یکبار خوندن رو داره! 
        

7

          سنگ کاغذ قیچی....
در رده بهترین جنایی هایی که خوندم قرار میگیره؟ 
بله صد درصد!! 
اولین کتابی که از آلیس فینی خوندم دیزی دارکر بود ولی باید بگم که سنگ کاغذ قیچی هزاران برابر از دیزی دارکر قوی تره! 
شخصیت های کتاب جوری بودن که با بیشترشون همزاد پنداری میکردم. علاقه به تنهایی، کتاب خوندن، مخفی کردن خودت از دیگران و ترسیدن از روبه رو شدن با افراد و خیلی چیز های دیگه....
کلا سنگ کاغذ قیچی رو دوست داشتم.
یه سری حدس برای پایانش زدم که خیلی گنگ بودن اما از یه جایی به بعد دیگه بیخیال حدس شدم. نمیدونم شاید بخاطر اینکه الان ساعت ۱:۴۳ دقیقه بامداده و من  بیدار موندم تا این کتاب رو یه نفس بخونم، مغزم رو برای حدس زدن خسته کرده!
اما چیز هایی هم بود که اذیتم کرد. مثل کش دار شدن توصیف شخصیت ها توی بیشتر فصل ها، یا افسوس خوردن های بیش از حد در اوایل کتاب. 
 خیلی سوال ته ذهنم مونده و خیلی ماجراها برام گنگه جوری که برای درک کردنش حتما باید این کتاب یه بار دیگه خونده بشه. 
بنظر من کتاب هایی که آلیس فینی می نویسه بیشتر از اینکه فهمیدنی باشن درک کردنی هستن. درست مثل دیزی دارکر.
 چون من سنگ کاغذ قیچی رو بعد از یه سری کتاب ضعیف که منو از کتاب خوندن نا امید کرده بود خوندم دوستش داشتم، و پیشنهاد میکنم بخونید، چون برای من خاص بود.
مطمئن  باش ارزش یک بار خوندن رو داره!
        

8

          خب...
بخش دی 
شنیده بودم که این کتاب بهترین کتابه خانم مک فادنه، ولی بنظر من نیست! 
من خدمتکار و دوستدار رو بیشتر از این کتاب دوست داشتم حالا چرا؟ 
❌خطر اسپویل❌
از همون اول که ایمی وارد بخش دی شد و فهمید جید اونجاست مشخص بود که ماجرای انتقام در کاره. پس اونجا نقش داشتن جید در اتفاقات کاملا شو شد.
و دکتر بیک. خب طبق همه ی کتاب هایی که از فریدا خوندم میدونستم باید بهش مشکوک بشم، اینکه اصلا حضور خاصی نداشت، کار خاصی نکرد و همش یا توی دفترش بود یا کلا نبود. شخصیتی که ایمی بهش اعتماد کرد و همین باعث میشد که خواننده هم بهش اعتماد کنه، دقیقا همون چیزی که فریدا میخواست! اما خب لو رفت. همین که کتاب جلو رفت ربط دیمن سایر به این ماجرا مشخص شد. 
متصدی پذیرش هم که کلا لو رفت! 
قسمت خوب ماجرا فصل آخر بود که ایمی اون یکی روی خودش رو نشون داد.
کلا روند داستان هیجان نداشت بجز چند فصل آخر و خیلی از جاها کاملا قابل پیش بینی بود.❌
ولی باز هم فریدا کار خودش رو کرد و ذهن منو خیلی از جاها به بازی ‌گرفت!
کتاب قشنگی بود. اگه تا حالا از خانم مک فادن چیزی نخوندی،خب باید بهت تبریک بگم چون میتونی از بخش دی نهایت لذت رو ببری! 
این کتاب ارزش خوندن داره اما بنظر من در رده بهترینِ خانم مک فادن قرار نمی گیره! 
پ ن: کم کم دارم دستتو میخونم فریدا! 
        

36

          خب...
کتابخانه نیمه شب که خیلی توی فضای مجازی ترکوند! 
نمیدونم ارزش اون همه معروفیت داشت یا نه، چون این اولین کتاب من در این ژانر بود.
خوندنش ضرری نداره ولی من سرش ریدینگ اسلامپ شدم و چندین هفته اصلا نرفتم سراغش بعضی روز ها هم فقط یه فصل میخوندم. 
جملاتی داشت که واقعا ارزش چند بار خونده شدن رو دارن. 
و البته در مورد زندگی...
این کتاب به معنی واقعی کلمه از اولین جمله تا آخرین کلمش فقط میگفت که زندگی با ارزشه! هرچی که میخواد باشه، حتی اگه بدترین نوع زندگی رو هم داشته باشی باز هم  این لحظه و این زندگی  باارزش ترین چیزیه که در اختیار داریم. 
در زمان حال زندگی کردن و فهمیدن اینکه ما زنده هستیم تا زندگی کنیم و تصمیم بگیریم، هرچند اشتباه هم باشن اما زندگی که برای خودمون می سازیم یا خواهیم ساخت بهترین اونه و هرگز نباید احساس پشیمونی یا ضعف کنیم. این همون جمله معروفه که میگه در حال زندگی کن! 
شاید این کتاب رو  بخونید و بگید این دیگه چی بود! ولی تاثیرش رو توی زندگی خودتون احساس میکنید. دیر یا زود این اتفاق میفته...
پس بخونید و در موردش فکر کنید! 
        

36

          خب...
و اما نجواگر.
کتابی که خیلی طرفدار داشت و تعریف های زیادی ازش به گوشم رسید.
اول اینکه این کتاب حتما ارزش خوندن داره! و اگه به این ژانر ها علاقه دارید از دستش ندید..
این کتاب حس هیجان، ترس و بهت رو به خوبی منتقل کرد. میزان ترسش به قدری نیست که واقعا بهش بگن ترسناک ولی بعضی از تیکه هاش انگار اون اتاق یا فضایی که داری توش کتاب میخونی دیگه وجود نداره و فقط خودت هستی و خودت. دیگه نور خورشید از پنجره به داخل نمی تابه و کل فضای اون سکونت گاه به نیستی و سیاهی میره فقط تو میمونی و یه فضای کاملا تاریک ... و البته دری که یک نفر پشتش ایستاده و داره آهسته یه چیزایی رو برات نجوا میکنه...
و بله میفهمی  که اون همون نجواگر معروفه...
(حالا اگه مثل من رو به روی تخت تون یه پنجره سرتاسری داشته باشید این حس شدت میگیره😅😅) ولی خب بازم میگم نمیشه اسمش رو گذاشت ترس صرفا فقط بالا رفتن آدرنالین خونته!
❌اسپویل❌
❌در مورد فرانک....واقعا سادیسم داشت. نمیدونم چرا اعدامش نکردن ولی واقعا سزاوارش بود.
فرانسیس هم... نمیدونم بنظرم مقصر اصلی همون فرانک بود و تمام این ها نقشه ای بیش نبود که بتونه فرانسیس رو به قتل برسونه، همون طوری که در آخرین نامه اش به پیت نوشته بود ممنون! 
ممنون بخاطر چی؟؟ خب معلومه بخاطر اینکه فرانسیس رو به زندون کشوند و کشتش! (البته بنظر من!!)
و اما پیت...
کاش میتونست بیشتر با جیک و تام وقت بگذرونه.
امیدوارم توی یه دنیای دیگه پیت و سالی یک خونه ساحلی داشته باشن و درحالی که دارن به هم لبخند میزنن ربکا و تام با هم به سمتشون حرکت می کنن و جیک جلو تر از اونها شروع می کنه به دویدن و در حالی که داره فریاد میزنه و تلو تلو میخوره به آغوش پیت و سالی می رسه...
...فقط آرزوی  یه زندگی آروم برای اونا..❌
توصیه میکنم بخونید و لذت ببرید...


        

10

استرس و خو
          استرس و خونسردی ویلن رو دوست دارم😅💔😭

خب...
واما شش کلاغ.
داستانی که خیلی تعریفش رو شنیدم. با توجه به علاقه شدیدی که به کتاب های هیجانی، جنایی و بزن و بکش و اینا داشتم فهمیدم موضوعش جوریه که امکان داره خوشم بیاد. یه باند خلافکار، خلاف دست مشهور و تفاله هایی که دولت در به در دنبالشونه...
و حالا یه پیشنهاد بزرگ به این باند خلافکار شده یه سرقت غیر ممکن! خب همه ی اینایی که شنیدم جذبم کرد بخونمش.  خب‌.... قشنگ بود ولی نه اون قدری که من انتظار داشتم.
اوایل کتاب کسل کننده بود، وسطاش کمی از این کسالت در اومد و اواخرش خیلی خوب شد جوری که ۱۰۰ صفحه آخر رو یه نفس خوندم! 
یه جورایی مثل ...فیلمهای سرقت از بانک می مونه. بیشترمون جذب فیلمهایی میشیم که از همون اول با هیجان شروع میشن، نه اونایی که از دو ساعت فیلم ۸۵ دقیقشو به قبل سرقت اختصاص میدن.
بنظر من شش کلاغ اون جوری بود. بیشتر کتاب به ماجراهای قبل سرقت اختصاص داشت و یه جوری حوصله آدم سر میرفت شاید یه سری اتفاقات افتاد ولی یه جورایی خسته کننده شده بود و من یه جاهایی ریدینگ اسلامپ شدم...
مطمئنا کتاب قشنگی بود و خیلی ها دوستش داشتن ولی من کتاب هایی دوست دارم که روند هیجان انگیز تر و اتفاقات میخ کوب کننده تری داشته باشن. مطمئنا جزو مورد علاقه هام نیست.
ولی در کل قشنگ بود و صد درصد ارزش خوندن داره. دنیا سازی باحالی داشت. 
کز ، اینژ، ماتیاس، جسپر، ویلن و نینا...
(قطعا شوخی های جسپر به جذابیت کتاب خیلی اضافه میکنه🤣😅)
فک نکنم سراغ جلد دومش برم...
اگه کسی خونده و میدونه چی میشه ممنون میشم واسم اسپویل کنه ❤


        

2

          خب...
واقعا نمیدونم چی راجبش بگم 😐🤣
بازم یه شاهکار دیگه از خانم مک فادن، اوایل کتاب کسل کننده بود، ماجراهای ازدواج و قرار که خیلی روی مخ بودن. ولی وقتی درموردگذشته روایت میشد حس کنجکاوی آدمو یه جورایی برای ادامه داستان قلقلک میداد.
اینکه سعی کنی یه جورایی گذشته رو با حال ربط بدی واقعا داستان رو جذاب میکرد.
ارزش خوندن داره و مطمئن باش هر صفحه که میخونی یه مظنون جدید خواهی داشت و هیچ وقت تا لحظه آخر نمیتونی درست حدس بزنی و نمیفهمی که قاتل کیه.
❌اسپویل❌
❌واقعا در مورد قاتل خیلی شکه شدم نمیدونم باید از کی بدم بیاد و از  کی خوشم بیاد.
مطمئنا جیک رو دوست داشتم. و البته بانی...
بانی واقعا دوست خوبی بود.(استفاده از فعل گذشته!!) 
و اما تام و دیزی😐😐 در مورد کشتن دخترا به دست اون دوست عزیزمون واقعا حرفی ندارم😐 بنظرم یه جورایی سادیسم داشت، شایدم عشق بیش از حد کورش کرده بود و دیگه براش مهم نبود. 
ولی درمورد کشتن مردایی ‌که سزاوارش بودن  واقعا چیزی نمیتونم بگم...
یه جورایی بخاطر کشتن افراد بیگناه ازش متنفر شدم ولی از اون طرف با کشتن افراد پستی که دست به کارای مزخرف میزدن ازش خوشم اومد😐😅
امیدوارم که باهم خوشبخت بشن، هرچند، با اون وضعیتی که اون دوتا داشتن حتما این اتفاق میفته. حداقل کاش برای ازبین بردن افراد فاسد اون کارو کنن😐❌
کلا بنظرم فریدا بازهم یه شاهکار خلق کرد...
ارزش خوندن داره، هرچند که من کتاب صوتیشو گوش دادم ولی بازم لذت بردم! 

        

28

          خیلیییی خب.
(من اصلا قصد بی احترامی به نویسندگان و طرفداران این کتاب رو ندارم فقط نظر شخصی خودم رو میگم. سلیقه ممکنه کاملا متفاوت باشه.)
اگه میخواید این کتاب رو بخونید بزارید به دو تا سوال مهم که قبل از خوندن براتون پیش میاد جواب بدم.
اول اینکه: آیا این کتاب ارزش خریدن داره؟ نه اصلا نداره! 
دوم: آیا این کتاب ارزش خوندن داره؟ نه اصلا نداره!
حالا چرا؟ 
❌خطر اسپویل❌
❌کتاب تاج دوقلوها کتابی بود که من  حتی در حال خوندنش سر درد میگرفتم. واقعا نمیتونستم تحملش کنم و وقتی تموم شد اینقدر خوشحال بودم که نمیدونستم باید چیکار کنم. روند داستان در نصف کتاب بی نهایت کنددد و کسل کننده بود. و توی صد صفحه آخر تازه یکم جذابیت پیدا کرد که اونم بی نهایت گنگ و عجیب غریب شد. بعضی از جاها فکر میکردم  فیلم ترکیه و بعضی از جاها فیلم هندی! 
شخصیت رن اول تا آخرش میخواست بانبا رو امیدوار کنه که همش گند زد. توی ماجرای لو رفتنش، مسمومیت ویلم و نجات گلنا...آخرش هم که آلاریک بانبا رو با خودش برد...
اما رز، رز شخصیتی بهتر از رن داشت ولی اونم اول تا آخر کتاب همش من ایانا هستم. ایانا از من است...  ولی نسبت به رن، رز بهتر بود...
شن لو، خداییش جذاب بود😅 ولی رابطش با رز میتونست بهتر و عمیق تر جلوه کنه. دیالوگ ها بعضی از جاها خیلی ضعیف بود و اصلا چیزی برای نوت استیک زدن پیدا نمی شد. کلا شن توی بعضی از جاها بود یه دفه غیب میشد دوباره بود😐وایب روح میداد بیشتر. 
تور، اونم که یه رابطه سطحی با رن داشت. این اواخر کمی بهتر شد ولی رابطه اونام جذابیت زیادی نداشت.
سلست، تنها کسی که توی داستان از دستش حرص نخوردم. شجاعت و زیرکی و البته زیباییش منو تحت تاثیر قرار داد. واقعا هممون به یه دوست مثل سلست نیاز داریم. حتی رن و رز هم نمیتونستن در برابر ویلم بایستند اما سلست کاملا با ویلم برخورد کرد. (مهمانی که ویلم توش مسموم شد) 
انسل، واقعا من نمیتونم فرق بین شخصیت های اصلی  و فرعی این کتاب رو تشخیص بدم. همه در یک سطح بودن. یه فیلم پر بازیگر که معلوم نبود چی به چیه! 
از انسل خوشم نمی اومد یه شخصیت خنثی داشت که آخرش هم مرد.
آلریک فلسینگ و خواهرش آنیکا رو دوست داشتم. با اینکه آلریک در این کتاب زیاد حضور نداشت اما همون چند پاراگراف برای نشون دادن جذابیتش کافی بود! 
بانبا....اگه شخصیتی مثل نانا توی دیزی دارکر داشت بهتر بود...
کلا من خوشم از السکه و استورم میومد با حیوانات شاه آلریک😅تنها جذابیتش فقط اینا بودن.
اخرشم‌ که اینقدر افسانه در افسانه شد هیچی نفهمیدم. یه دفه همه جا منفجر شد بانبا از آسمون اومد و چه میدونم همه مردن و آلریک رفت😐
این آخراش  رابطه رن و رز رو دوست داشتم بگو و مگو و دعوا هایی که داشتن مثل خودم و خواهرم بود. تیکه های طنز جالبی هم داشت! 
و این بود کتابی که اینقدر معروف شد😐 ❌ 
من فقط نظرم رو گفتم قصد بی احترامی نداشتم، کسایی که این کتاب رو دوست داشتن هم دلایل خودشون رو دارن و من خوشحالم که از خوندنش لذت بردن.
بر عکس من که واقعا زجر کشیدم تا تمومش کردم.
اون دو ستاره و نصفی هم که دادم، بخاطر زحمت 
نویسنده ها، مترجم ، انتشارات و اون تیکه های کوتاهی که خوشم اومد، بود.
به هرحال کتابی بود که خونده شد هرچند بد یا خوب❤
        

9

          چیزی که توی این کتاب منو جذب کرد داستان های مختلفی بود که روایت میشد. در اوایل کتاب هیچ ارتباطی میان این داستان ها وجود نداشت و آدم رو گیج و گنگ میکرد همین اعصاب خوردی، دوست داشتنی بود.
موضوع داستان رو دوست داشتم غافلگیری هایی ‌که بعضی از فصل ها داشت باعث می شد که فصل بعد رو با ولع شروع کنم. 
و در مورد پایانش...یه جوری...نمیدونم واقعا انتظارش رو داشتم یا نه...
فضای داستان که به مزرعه و طبیعت اشاره داشت رو دوست داشتم وایب نویسنده و اون خونه توی دل تاریکی  هم منو جذب کرد، به طور کلی فضا سازی نسبتا خوبی داشت.
اما...
❌شاید اسپویل❌
❌بنظر من گیر کردم توی یه جای خلوت و قطع شدن ناگهانی همه وسایل ارتباطی شیوه ای هست که دیگه بنظرم تکراری میاد. مثل دیزی دارکر و اگر اشتباه نکنم فهرست مهمان ها. این سبک نوشتن دیگه همه چی رو قابل حدس میکنه. ولی خب اگه تا به حال اینجوری سبکی نخواندید مهمان نیمه شب کتاب خوبی میتونه باشه. ❌
اگه میخواید شروع کنید به خوندن کتاب های جنایی مهمان نیمه شب میتونه گزینه خوبی باشه! در کل کتاب خوبیه و ارزش خوندن رو داره!
        

3