اولین زندگینامهای بود که میخوندم. نگران بودم متنِ سنگینی باشه ولی تونستم سریع ارتباط بگیرم. حالا با اینکه آقای یالوم گفتن یک سری از قسمت ها از تخیل خودشون نشات گرفته شده ولی این سفر، در دو زمانِ مختلف واقعا لذت بخش بود.
قلم آقای یالوم، اینکه بی طرف مینویسه و از زبانِ آدم هایی صحبت میکنه که هیچوقت ندیدتشون، واقعا منو تحت تاثیر قرار میده.
شروعِ کتاب نمیشد رهاش کرد ولی رفتهرفته تموم کردنش سختتر شد، نمیدونم بخاطر حجم متن بود یا مکالمات عمیقِ شخصیتها.
تعداد شخصیتها کم نبود ولی راحت اونهارو یاد میگیرید طوری که انگار سالها میشناسیدشون.
این تیکه از مکالمهی آلفرد و فردریش رو خیلی دوست داشتم=
"آلفرد گفت: پس تو دَرسِت رو تموم کردی؟
فردریش پاسخ داد: آره ظاهراً تموم شده ولی روانشناسی رشتهی عجیبیه؛ برخلاف رشتههای دیگهی پزشکی، روانشناسی تمومی نداره.
بزرگترین ابزارت خودتی و کار کردن دربارهی خودشناسی بیپایانه. اگه چیزی درمورد من میبینی که بهم کمک میکنه تا خودمو بیشتر بشناسم لطفاً از گفتنش دریغ نکن!"